ستاره صبح آنلاین-سال نو میلادی و ورود به سال ۲۰۲۳ را به همه جهانیان بهویژه دوستداران صلح و دوستی در هر جای سیاره زمین فارغ از دین، مذهب، تبار، نژاد و جنسیت، شادباش میگویم. شاید برای ما ایرانیان که جشن ملی نوروز و سال شماری هجری خورشیدی خودمان را داریم، حلول سال نو میلادی خیلی معنادار نباشد، اما دیپلماسی مردمی و کثرتگرایی فرهنگی اقتضا میکند که از چنین شب و روزی آگاه باشیم و خود را از اکثریت مردم جهان که تحویل سالشان است، جدا ندانیم. گاهشماریها و تقویمها مختلف است، اما گذشت زمان برای همه ما یکسان است. آنچه تأکید آن در اول ژانویه ۲۰۲۳ مهم است، این است که کره زمین ارث مشترک تکتک ما آدمیان بهعنوان موجودات هوشمند مسئولیتپذیر و برنامهریز است. حفظ این میراث مشترک و جلوگیری از تخریب محیطزیست، فراهم کردن بستر مناسب برای همزیستی مسالمتآمیز و بهرهبرداری درست از ذخایر کره زمین و در آینده کرههای دیگر قابل زیست، وظیفه خود ما (نه موجودات فرازمینی!) است. اختلافات عقیدتی و سیاسی و اصطکاک منافع اقتصادی بین ملتها و دولتها در طول هفتاد هشتاد سال عمر فردی ما یا در طول 2023 سال تاریخ جهان به تقویم میلادی، حقیرتر از آن است که مصالح نوع بشر و منافع نسلهای آینده نوع انسان در این کره خاکی به خطر افتد. آمدن روزهایی به نام نوروز و اول ژانویه بارها و بارها در زندگی ما و میلیاردها بار در عمر کره زمین تکرار شده است. پس طبیعت کار خودش را میکند و ما نقشی در آمدن سال نو میلادی در فصل سرما یا جشن چله بزرگ در پایان پاییز و یا جشن نوروز در آغاز بهار نداریم. اینها جشنهای فصلانه ای هستند که با توجه به شرایط متغیرهای فصول سال و سرما و گرمای هوا در روزگاران کهن برنامهریزیشده، آنهم در پیوند با اقتصاد شبانی و کشاورزی و باغداری و خلاصه طبیعت و گرما و سرما بوده است که زندگی همه مردم در آن روزگار تحت تأثیر آن بوده است. امروز زندگی در کلانشهرها و معماری بهتر و امکانات تغییر دلخواه گرمایشی و سرمایشی، سهولت مهاجرت و تغییر محل زندگی و رشد ارتباطات میان فرهنگی، فلسفه وجودی تقویمهای قراردادی ملل مختلف را از بین بردهاند و جنبه نمادین و فرهنگی یافتهاند. چنانکه مهاجرت و سفر از نیمکره شمالی به نیمکره جنوبی و بالعکس، اعتدال ربیعی و خریفی را تا حدی برای افراد و خانوادههای مهاجر نامفهوم کرده است، لذا جشنهای فصلی و سنوی مانند کریسمس و اول ژانویه یا چله / یلدا و نوروز جنبه نمادین و فرهنگی پیدا کرده است. جشنهای فصلی یا ماهانه دنیای باستان، بعدها با باورهای دینی هم آمیخته شده است. شب چله شده شب میلاد ایزد مهر در کیش مهری یا میتراییسم و بعد که آیین مهر از خاستگاه اصلیاش در هند و ایران به امپراتوری روم راه یافته است، مسیحیان با چند روز اختلاف، به همین جشن یلدا عنوان زادروز حضرت عیسی یعنی کریسمس دادهاند. آری، اقوام و ملل مختلف جهان هرکدام گاهشماری، سنتها و آیینهای خودشان را دارند که البته از منظر کثرتگرایی فرهنگی محترم و معتبر است، اما این تکثر از نگاه فلسفی به لحاظ اعتبار زمان و مکان، به ذاتی نبودن این اعتباریات دامن میزند. همین کریسمس در کلیسای ارتودوکس در شرق، در تاریخی دیگر دور از یلدا و کریسمس یعنی زمانی متفاوت با کریسمس کاتولیکها و پروتستانها در غرب، جشن گرفته میشود. گذشته از این تفاوتها، حتی افراد در همین روزها مثل یلدا یا کریسمس یا روز اول سال نو میلادی، شادی و سوگ شخصی و خانوادگی یا قومی خودشان را دارند. کسی ممکن است در روز اول ژانویه، شب یلدا یا روز کریسمسی در سوگ عزیزان عزادار باشد و دیگری ممکن است روز عاشورای ما در فرهنگی دیگر عروسی کند! امثال من فلسفه دان یا فلسفهباف این وسط چهکارهایم؟ فیلسوفان بدبین و شکاک همانند خیام این اعتبارات و این جشنهای سادهانگارانه و دلخوشکنک را به مسخره گرفتهاند. ناصر خسرو قبادیانی در رابطه با نوروز گفته است: شصت سال آمده نوروز مرا مهمان جز همین نیست اگر ششصد بار آید یکی از متأخران هم گفته است: نوبهاران که غم ز دل نبرد با شتا و خریف یکسان است سودی از دیدن مکرر نیست گرچه خورشید و ماه تابان است خلاصه از نگاه فیلسوفان بدبین، تکرار و گذشت سال پیشین و آمدن سال پسین، چه شرقی و چه غربی و چه رومی و چه مسیحی یا اسلامی و لو نام جشن داشته باشد، نشانهای از گذشت عمر عزیز و از دست دادن فرصت و نزدیک شدن به پایان زندگی است؛ اما من فیلسوف بدبینی نیستم و مخصوصاً وقتی به پیشینه حیات در کره زمین و برآمدن انسان بهعنوان تنها حیوان هوشمند در کره خاکی مینگرم، احساس مسئولیت میکنم که این امانت طبیعی را (محیطزیست) هر چه سالمتر باید به دست نسلهای آینده سپرد. در حق نسل حاضر در کره زمین هم میگویم: مجبوریم که در گزینههای روزمره، بین خوب و بد یکی را انتخاب کنیم! بدبینی، انزوا و اعتزال ما یا دشمنی و نفرت پراکنی ما نسبت به دیگر افراد دردی را دوا نمیکند. شادی و سرزندگی، یکی از حقوق هر انسان زنده است و ما خود بیش از هر کس و هر نهادی به برخورداری از این حق، محق و به تکلیف ایجاد مقدمات و مقارناتش زندگی شاد مکلفیم. به زندگی و زندگان بپیوندیم. اگر سال نو میلاد، بهانهای برای شاد زیستن و شاد کردن دیگران به دست میدهد، در بدترین شرایط هم بهانه برای شاد بودن را از دست نمیدهم و سالی و سالیانی خوش را برای همه مردم بر سیاره زمین آرزو میکنم.