کد خبر : 400488 تاریخ : ۱۴۰۱/۴/۲۱ - 04:02
درباره کتاب «دوستی در عصر اقتصاد» نوشته تاد می/تأملی در مفهوم دوستی و نقش آن در یک زندگی خوب ستاره صبح: کتاب «دوستی در عصر اقتصاد» نوشته «تاد می» با ترجمه «کاوه بهبهانی» درباره‌ این است که ما در رویارویی با خودمان و با دیگران چه کسی هستیم. نولیبرالیسم نقش بسیاری در ساختن کسی که امروز هستیم داشته است. نقل معروفی ا‌ست که می‌گوید: «نمی‌دانیم سرمایه‌داری کی تمام می‌شود، ولی قطعاً زمین خیلی زودتر نابود خواهد شد!» این جمله استعاره‌ و چکیده‌ای از ماجرایی ا‌ست که بر انسان و زمین رفته و خواهد رفت و شر اعظم با نام نمادین نولیبرالیسم، عملیاتی‌اش کرده‌ است. کتاب «دوستی در عصر اقتصاد: مقاومت در برابر نیروهای نولیبرالیسم» یکی از تحلیل‌های نقادانه‌ درخشانی‌ است که خواندنش الزامی به نظر می‌رسد. «تاد می» در این کتاب دوگانه‌ برساخت جهان نولیبرال یعنی «کارآفرین» و «مصرف‌کننده» را برابرمان گذاشته و در خصوص بلایی که جهان سرمایه بر سر «دوستی» آورده، بحث می‌کند. دوستی در عصر اقتصاد، اقامه‌ دعوای دوستی علیه جهان معنا زدایی ‌شده ‌است که خیرخواهی از آن رخت بربسته و برای نجات خودمان و جهان باید به آن بازگردیم. نوشتار پیش رو نگاهی منتقدانه به کتاب «دوستی در عصر اقتصاد» به قلم عمران دسترس نویسنده و منتقد است.

نویسنده و منتقد: عمران دسترس

«تاد می» در کتاب «دوستی در عصر اقتصاد»، دوستی را به‌عنوان رابطه‌ای معرفی می‌کند که حداقل در برخی از اشکال آن، سلطه­ ساختارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی «نولیبرال» تضعیف شود. ادعای اصلی او این است که «دوستی عمیق» رابطه‌ای است بین افراد برابر با اعتماد مشخص که می‌تواند به زندگی ما معنا ببخشد. نویسنده استدلال می‌کند ازآنجایی‌که نهادهای نولیبرال غیر برابری خواه هستند و جایی برای اعتماد ندارند، یک زمینه آموزشی در قالب دوستی را برای جنبش‌های وابسته به سلطه نولیبرالیسم، فراهم می‌کنند.

اصل اصلی نولیبرالیسم این است که «یک بازار سرمایه‌داری بدون محدودیت، بهترین و کارآمدترین راه برای اداره یک اقتصاد است.» نولیبرال‌ها آزادی اقتصادی را با آزادی سیاسی پیوند می‌دهند - یکی از شناخته‌شده‌ترین نولیبرال‌هایی که چنین پیوندی ایجاد می‌کند، «میلتون فریدمن» آزادی‌خواه است.

از زمانی که نولیبرالیسم بر ساختارهای اجتماعی غرب مسلط شده است، ثروت بیشتری در میان بخش کوچک‌تری از جمعیت متمرکز شده است و برخی از منتقدان مارکسیست را وادار می‌کند که نولیبرالیسم را راهبردی برای احیای طبقه بالا ببینند؛ اما تاد می در مقابل نسبت دادن چنین انگیزه‌های توطئه‌آمیزی به حامیان نولیبرالیسم مقاومت می‌کند- او فقط نگران تأثیرات سلطه نولیبرالیسم است، بنابراین نیازی به تحقیر یکپارچگی نولیبرال‌هایی مانند فریدمن ندارد.

می به‌شدت بر مفهوم فیگور که از فوکو وام گرفته تکیه می‌کند؛ بنابراین به نظر می‌رسد صحبت از یک شخصیت فقط صحبت از شخصی دارای خاصیت متمایز از سایر افراد در عصر اجتماعی-تاریخی است. دو شخصیت نولیبرالیسم مصرف‌کننده و کارآفرین هستند. مصرف‌کننده شخصی است که برای او «خرید بخش مرکزی احساسش است»، درحالی‌که کارآفرین کسی است که زندگی خود را برحسب «افزایش محاسباتی که در خود انجام می‌دهند»، می‌بیند. ازنظر نویسنده هر دوی آن‌ها خودخواه هستند، اما درحالی‌که مصرف‌کننده به‌منظور کسب لذت به سمت مصرف کنونی گرایش دارد، کارآفرین به دنبال سرمایه‌گذاری‌هایی است که در آینده نتیجه خواهد داد.

او تأکید می‌کند که هویت هیچ‌کس توسط یک یا هر دو شخصیت نولیبرال از بین نمی‌رود، بنابراین حتی کسی که یکی از این چهره‌ها یا هر دوی آن‌ها است، می‌تواند دوستی‌هایی داشته باشد که شخصیت نولیبرال ندارند. دوستی‌های نولیبرالی با دو نوع ‌دوستی کمتر ایده آل ارسطو مطابقت دارد، یعنی دوستی لذت‌بخش و دوستی راحتی یا سودمند.

برای مصرف‌کننده، دوستی‌ها روابطی هستند که برای ارائه لذت تنظیم شده‌اند؛ یعنی دوست کسی است که این لذت را فراهم می‌کند. برای کارآفرین، دوستی‌ها سرمایه‌گذاری‌هایی هستند که برای پاداش‌های آینده طراحی شده‌اند؛ اما می ادعا می‌کند که بهترین دوستی‌ها «عناصری دارند که خاصیت آن‌ها مبارزه ضمنی علیه نولیبرالیسم است.» دوستی‌های عمیق خودخواهانه نیستند، بلکه به دیگران توجه دارند؛ در این روابط هر دوست به خاطر خود به دنبال خیر و صلاح دیگری است.

دوستان عمیق به ما کمک می‌کنند «دیدگاه‌های ارزیابی‌کننده» خود را بازنگری کنیم: نویسنده می‌گوید که می‌توانیم از چنین دوستانی استفاده کنیم تا «به ما کمک کنند بفهمیم چگونه به چیزها نگاه ‌کنیم و پیامدهای این نگاه چیست.» به نظر می‌رسد که این نوع کمک متقابل در خودسازی و رشد همان چیزی است که نویسنده برای دوستی عمیق ضروری و متمایز از دوستی‌های نئولیبرال می‌داند. او اعتراف می‌کند که دوستی‌های عمیق نیاز به همدردی و همراهی دارد، بنابراین تأمل متقابل در دیدگاه‌های ارزیابی کننده چیزی است که دوستی را «عمیق» می‌کند.

درنهایت، تاد می دوستی‌های عمیق را زمینه‌ای برای مشارکت در جنبش‌های همبستگی می‌داند که به دنبال مقاومت و تضعیف نولیبرالیسم هستند.

در دوستی‌های عمیق، روابط برابر بین افراد بر پایه اعتماد است و نویسنده نولیبرالیسم را با اعتماد و برابری، دشمن می‌داند. البته این حرکت باعث شد در مورد نوع دیدگاه‌های ارزیابی‌کننده‌ای که اجازه دارند بین دوستان عمیق در نظر گرفته شوند تعجب کنم. به‌عنوان‌مثال، آیا «میلتون فریدمن» یا «مارگارت تاچر»، دو نولیبرال برتر طبق گفته می، می‌توانند یک طرف دوستی عمیق باشند؟ به‌هرحال، دیدگاه‌های ارزشی آن‌ها حداقل تا حدی شامل خود نولیبرالیسم است. من خودم یک دوست بسیار صمیمی دارم که طبق صحبت می، یک نولیبرال است. آیا نویسنده می‌تواند اجازه دهد که من و او یک دوستی عمیق داشته باشیم؟ این سؤالات مرا نگران می‌کند که اگر بخواهیم این دوستی عمیق باقی بماند، ممکن است محدودیت‌های پنهانی وجود داشته باشد. به‌طور مثال، چه نوع دیدگاه‌هایی را می‌توان در یک دوستی موردحمایت قرار داد؟ یا قلمرو دوستی‌های واقعی بسیار پیچیده‌تر از آن چیزی است که به نظر می‌رسد دسته‌بندی‌های نویسنده اجازه می‌دهند.

کتاب «دوستی در عصر اقتصاد» ادعاهای روشنگرانه زیادی در خود دارد و سؤالات جالب زیادی را در مورد ماهیت دوستی و نقش آن در یک زندگی خوب مطرح می‌کند. من در مورد روش‌هایی که او سعی کرده توسط آن‌ها دوستی‌ها را توصیف و دسته‌بندی کند، احتیاط دارم. فکر می‌کنم که درک دوستی به همراه سیاست به‌عنوان نقطه شروع، می را از راه‌های خاصی گمراه کرده است. به‌عبارتی‌دیگر، این بیزاری می از نولیبرالیسم است که رویکردش نسبت به دوستی را شکل داده است، بنابراین بیم دارم که این مقوله به ساده‌سازی بیش‌ازحد پدیده‌های دوستی منجر شده باشد. بااین‌حال، کسانی که در مخالفت او با نولیبرالیسم شریک هستند، همچنان در این اثر چیزهای زیادی برای ستایش خواهند یافت.