کد خبر : 30833 تاریخ : ۱۳۹۸/۶/۱۳ - 09:01
گزارش وارد قدرت نشوید اشاره: احسان شریعتی، فرزند دکتر علی شریعتی، معلم انقلاب اسلامی ازجمله متفکرانی است که نگاهی مثبت به جامعه کنونی ایران دارد و معتقد است علی‌رغم مشکلات موجود، رشد اجتماعی در ایران فراتر از کشورهای منطقه و قابل قیاس با کشورهای اروپای شرقی است. وی در گفت‌وگو و نوشتارهایی بعضاً انتقادی تلاش می‌کند ساختار را مخاطب قرار داده و مطالبات مردم را به عنوان یک اصل به حاکمیت گوشزد کند. به عقیده این متفکر آنچه این روزها می‌تواند کمک‌حال ایران باشد، نه روش‌های قهرآمیز و نه اصلاح‌طلبی مصلحت‌گراست، بلکه می‌بایست به سراغ راه سومی رفت که دکتر علی شریعتی آن را در قالب «انقلاب فرهنگی» تئوریزه کرده بود. احسان شریعتی تأکید دارد جناح‌هایی که تاکنون در طول چهار دهه گذشته به قدرت رسیده‌اند، نتوانسته‌اند آرمان‌های انقلاب که مهم‌ترین آن‌ها آزادی و جمهوریت بوده را محقق کنند. در همین ارتباط دکتر محمدرضا تاجیک، یکی از صاحب‌نظران در حوزه علوم سیاسی می‌گوید: «فرانتس فانون گفته انقلاب فرزندان خود را می‌خورد، اما من بر این عقیده‌ام که این فرزندان انقلاب هستند که انقلاب را می‌خورند». آنچه در ادامه می‌خوانید گزیده‌ای از گفت‌وگوی دکتر احسان شریعتی با جماران است که در پی می‌آید:

ستاره صبح-

دکتر احسان شریعتی در توصیف یأس حاکم بر جامعه امروز ایرانی گفت: نظام جمهوری اسلامی با یک رفراندوم «آری یا نه» روی کار آمد. با این حال یک دهه پس از انقلاب، گشت‌هایی رخ داد که موجب بسیاری از سرخوردگی‌ها، درگیری‌ها و تنش‌های داخلی شد. اگر دهه ۵۰ را از منظر تحرک اجتماعی از دهه‌های درخشان تاریخ ایران بدانیم، دهه ۶۰ از تیره‌ترین دوران‌های تاریخ معاصر از این نظر بود که تهاجم خارجی و شبه‌جنگ داخلی و... خساراتی را به‌وجود آورد که یکی از پیامدهای شوم آن به حاشیه و محاق رفتن بیان و کلام نواندیشی دینی در آستانه انقلاب بود که روشنفکران مذهبی آفریده بودند. وی در ادامه افزود: این وضع در دهه ۷۰ با حرکت اصلاحی‌ای که به‌راه افتاد، تغییر پیدا کرد. دهه ۸۰ بار دیگر شاهد پسرفت‌ها و محدودیت‌ها بودیم که در دهه ۹۰ و در موقعیتی که هم‌اکنون در آن قرار داریم شاهد بازگشت و کشش به دو کشش دهه‌های ۷۰ و ۸۰ از سویی و از سوی دیگر میل عمومی به ورود به یک مرحله کیفی بالاتر و متفاوت با گذشته احساس می‌شود. این گردش‌ها و بالانس‌ها، کنش‌ها و واکنش‌ها نشان می‌دهد که امید و ناامیدی امر نسبی، وابسته و پیوسته به یکدیگر است... جناح‌های درون نظام که تاکنون روی کار آمدند و امور را در دست گرفتند، نتوانستند آرمان‌های انقلاب را در زمینه آزادی و عدالت، توسعه و رشد اجتماعی و اقتصادی محقق سازند... جامعه ایرانی خواستار پذیرش جمهوری و دموکراسی، حقوق شهروندی و بشری است...».

مدل توسعه چین، توحش‌آور است
برای برخی مُدل توسعه چین، یعنی آزادی محدود و توسعه اقتصادی مطلوب است، اما در واقعیت به‌لحاظ انسانی این مدل وحشتناک بوده و حتی بدتر از مدل‌های وحشی‌ترین نوع سرمایه‌داری غربی است. به این دلیل که انسان‌ها تنها تبدیل به ابزاری برای پیشرفت اقتصادی می‌شوند. در این کشورها گاه حتی برای اینکه کارگران دیگر به خانه نروند و صبح‌ها زود سرکار بیایند، قفسه‌هایی در دیوارها حفاری می‌شود که شب‌ها در آن بخوابند. درست مانند اسبابی که درون کشو می‌گذارید. این مدل تمدنی و فرهنگی مناسبی برای سبک زیستی انسانی نیست، بلکه نوعی توحش صنعتی بوده که بر مبنای آن زمین و زمان تبدیل به کارخانه‌های تولید انبوه شده، با این هدف که بشر تغذیه مادی شود. در این راه رشد دنیا و طبیعت برای چنین هدفی از بین می‌رود.

ضرورت باز کردن درهای آزادی
آمریکا هزار و یک جنبه مثبت و منفی دارد که باید درست تحلیل و فهمیده شود. رویکرد تبلیغاتی کنونی نسبت به این کشور، صحیح و مؤثر نیست... تنها با منطق حقوقی و مدنی در افکار عمومی جهانی می‌توان با پوپولیسم مقابله کرد... این تبلیغاتی که آمریکا مبنی بر خطرناک بودن ایران می‌کند را باید به‌شکل درست تبلیغاتی و نه با روشی که صداوسیما انجام می‌دهد، خنثی ساخت؛ یعنی به‌روش برقراری ارتباط جامعه مدنی با افکار عمومی جهان، جامعه فرهنگی را تقویت و فضا را برای رفت‌وآمد چهره‌های فرهنگی و مدنی و اقتصادی باز کنیم. همان‌طور که امروز ویزاها را ساده کرده‌اند، بگذاریم سندیکاها و اصناف، دانشگاه‌ها و مراکز فرهنگی با معادل‌ها و همتایان خود در جهان ارتباط داشته باشند...».

دولت روحانی، برآمده از خواست مردم و اصولگرایان
روی کار آمدن دولت کنونی محصول تعامل بین خواست‌های مردم و خواست‌های جناح مسلط نظام بود. تمایل اصول‌گرایان این بود که در دو بن‌بست اقتصادی داخلی و دیپلماتیک خارجی انعطافی نشان داده شود تا کشور از دو بحران خارج شود؛ بنابراین هدف جناح مسلط از بازگرداندن بخشی از اصلاح‌طلبان به قدرت نیز این بود که کشور در سطح بین‌المللی از بن‌بست دیپلماتیک خارج شده و در زمینه اقتصادی هم وضع بهبود پیدا کند، اما خواست مردم چه بود؟ خواست مردم جامعه‌ای آزادتر، برابرتر و مرفه‌تر بود و در همه جای دنیا همین است. وی با تأکید بر اینکه دولت نتوانست خواست‌های مردم را محقق کند، افزود: هنوز حصر ادامه دارد و عده‌ای از فعالین اجتماعی و محیط‌زیستی و... در زندان هستند. محدودیت‌هایی برای بیان در رسانه‌ها و خبرنگاران وجود دارد که این موارد نشان می‌دهد دولت نتوانسته حتی از نیروهای حامی خود به‌نحو شایسته حمایت کند چه رسد به سایر گرایشات دگراندیش اجتماع.

مطالبات مردم
مطالبات مردم اول معیشتی یا همان اقتصادی است. بدین معنا که عموم مردم باید یک حداقلی از زندگی شرافتمندانه انسانی داشته باشند. متاسفانه این مسأله امروز مورد تهدید قرار گرفته است. برای نمونه، من که جزو طبقه متوسط هستم زمانی که برای خرید به مغازه می‌روم می‌بینم که یک چهارم قدرت خریدم از بین رفته و حقوق‌ها افزایش نیافته است. این بحران اقتصادی و افت قدرت خرید مردم و اینکه دخل‌وخرج‌ها با هم ناهمخوان شده، یک نگرانی عمومی از وضع معیشتی ایجاد می‌کند. به هرحال حقوق‌های معوق و پرداخت نشده کارگران مشکل ایجاد خواهد کرد... اقتصادی سالم است که از جامعه دفاع کند. در حالی‌که از دوره سازندگی بدین سو به بهانه این‌که بخش خصوصی و سرمایه‌داری باید تقویت و پر رونق شود، قشری به‌وجود آمده که پولش از پارو بالا می‌رود. در برابر جامعه‌ای است که از فقر و نداری رنج و در بحران معیشتی به‌سر می‌برد. این روند معیوب منجر به منفجر شدن جامعه می‌شود.

هراس آمریکا از مردم است، 
نه قدرت نظامی
اصول‌گرایانی که توسعه و اقتدار را صرفاً در قدرت نظامی می‌بینند، آیا قدرت نظامی باعث شده که آمریکا از ما بترسد؟ اگر ترسی از ایران وجود دارد از قدرت مردمی، جامعه و تفکری است که قدرت دارد، نه از ابزارآلات نظامی که در برابرش قرار دارد. فراموش نکنیم که شوروی در اوج قدرت نظامی به‌دلیل بی‌توجهی به زوایا و ابعاد دیگر فروپاشید. خود شاه قدرت نظامی بالایی ساخته بود و ایران قرار بود پنجمین ارتش جهان را داشته باشد، ولی در اوج قدرت نظامی شکست خورد. پس قدرت در این نیست که بپنداریم در اسلحه است و هرکس که اسلحه در دست داشت، قدرت دارد... قدرت واقعی سرمایه اجتماعی و نمادین است، یعنی قدرتی که به‌اعتبار فرد در جامعه برمی‌گردد. این قدرت ممکن است با ورود فرد به قدرت دولتی تضعیف شود و این اتفاق هم افتاده، چنان‌که می‌بینیم الان که اصلاح‌طلبان در قدرت قرار گرفتند نهادهای اصلاحی در اجتماع ضعیف‌تر شده‌اند. به‌عنوان مثال امروز «انجمن‌های اسلامی» در دانشگاه‌ها ضعیف‌تر از گذشته شده‌اند و به جایش نیروهای رادیکال‌تر صنفی و غیرمذهبی خواستار تغییرات بنیادی‌تر رو آمده‌اند؛ بنابراین روشنفکران جامعه به این صفت بهتر است وارد قدرت دولتی یا سیاسی نشوند. من روشنفکر باید از نیروی فکری و نیروی مردمی و اجتماعی‌ای که می‌توانم داشته باشم، استفاده کنم.

اصلاح‌طلبان درون قدرت چشم‌اندازی ندارند
متاسفانه اصلاح‌طلبان درون قدرت هیچ چشم‌انداز جدی‌ای ارائه نداده‌اند و اگر چند سؤال اساسی و استراتژیک از بسیاری از آنها شود، گاه از پاسخ عاجز می‌مانند. برای نمونه، وقتی از آنها پرسیده شود که در قدرت چگونه می‌خواهید با مافیاهای مختلف از زباله، ماشین، ساخت‌وساز، دیپلماسی و... و در برابر اینان که می‌خواهند نظم و مناسبات و تفاهم‌های خود را به شما تحمیل کنند، مقابله کنید، از پاسخ درمی‌مانند.

راه سوم
امروزه نه روش‌های خشونت و قهرآمیز شبیه انقلاب مسلح و جنگ خارجی و فروپاشی جواب می‌دهد، نه روش‌های اصلاحی مصلحت‌گرا و پراگماتیستی موفق است، بدین معنا که با ورود به سیستم و با اجازه و به‌سبک چانه‌زنی در بالا بدون پشتوانه مردمی، دست به اصلاحات زد. بلکه راه سومی باید دنبال شود که خیلی هم یافتش سخت است؛ زیرا همیشه در پس ذهن ما فقط دو راه و دوگانه «رفرم-انقلاب» وجود داشته است. متاسفانه راه سوم را نتوانسته‌ایم بیابیم. راهی که برای نمونه، در سنت و سیره پیامبر در پیش گرفته شده و دکتر شریعتی آن‌را یک بعثت به‌معنای انقلابی فکری و اعتقادی، روانی و رفتاری نامیده است... شاید نوعی «راه سوم» این باشد که روش آگاهی رهایی‌بخش «اساسی و ساختاری» را در پیش گیریم، یعنی در همه زمینه‌ها از دیپلماسی گرفته تا قدرت دفاع نظامی، محیط زیست و... چشم‌اندازهای علمی و عملی را شناسایی کنیم و این بدیل را از طریق رسانه و فضای مجازی، آموزش‌وپرورش، هنر و ادبیات و حضور و مشارکت در عرصه اجتماعی و سیاسی به جامعه عرضه کنیم.