به گزارش ستاره صبح آنلاین جاوید قرباناوغلی در یادداشتی نوشت: منظور این قلم فقط جنگ اخیر در پنجشیر و مقاومت نیروهای اندک جبهه ملی مقاومت در برابر نیروهای طالبان با پشتیبانی مستقیم نظامی و مستشاری پاکستان نیست. سکوت ابهامآمیز مسئولان کشور در ردههای مختلف در لحظه به لحظه تحولاتی که با خروج نیروهای آمریکا آغاز شد، با فرار اشرف غنی و ورود فاتحانه طالبان به عمارت ریاستجمهوری و اعلام تشکیل امارت اسلامی و تاکنون که جنگ همهجانبهای در پنجشیر در جریان است، ادامه دارد. در موضع پرابهام ایران در قبال تحولات همسایه استراتژیک شرق سه گمانه میتوان مطمح نظر قرار داد. اول، غافلگیری توأم با بهت، حیرت و سردرگمی از تحولات برقآسا و گیجکننده این کشور. دوم، توافق احتمالی با طالبان. سوم، محور قرارگرفتن شکست آمریکا نزد سیاستگذاران و ابراز شعف از خروج آمریکا بدون درنظرگرفتن تبعات آنچه در خصومت بلاانقطاع در بسیاری مقاطع و همچنین استقرار طالبان در ۹۰۰ کیلومتری مرزهای شرقی کشور. در ۲۰ سال گذشته دو تحول تعیینکننده در مرزهای شرقی و غربی ایران به وقوع پیوست که نتیجه دو جنگ و سرنگونی دو نظام سیاسی بود که هر دو منشأ تهدیدات استراتژیک برای ایران بود؛ نظام بعثی در عراق به رهبری صدام حسین و تسلط طالبان بر افغانستان، طرفه آنکه عامل اصلی این رخدادهای تاریخی آمریکا بود و در هر دو ایران نقشی تعیینکننده در همکاری و هماهنگی با نیروهای مهاجم بهویژه در خاموشکردن فتنه طالبان ایفا کرد. برنده اصلی هر دو رخداد نیز ایران بود که دو دشمن مشکلساز بدون کمترین هزینه از سر راهش برداشته شد. از موضوع اول میگذرم که خود بحثی مطول را نیازمند است و در این یادداشت مختصر به موضوع دوم میپردازم. شکست و سرنگونی نظام سیاسی طالبان پس از حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ دستاورد بزرگ استراتژیک برای ایران بود. پس از سقوط کابل و تسلط طالبان، یکی از موضوعات اساسی برای رفع تهدید از مرزهای شرقی، تصرف هرات توسط ایران و مشغولکردن نیروهای طالبان در جبهه غربی بود تا از این رهگذر نیروهای شهید احمدشاه مسعود بتوانند با پیشروی و تصرف کابل و پیوستن به جبهه غرب به سلطه طالبان پایان دهند. زندهیاد این فراز از تاریخ را با هوشمندی در «روزنگارهای» ارزشمند خود ثبت کرده است. مخالفت مسئولان ارشد نظام، با راهبرد مداخله مستقیم نظامی در افغانستان تصمیم درستی بود که در صورت اجرا میتوانست ایران را در باتلاق افغانستان تا سالها گرفتار کند. اما مطرحشدن این راهبرد، حکایت از اهمیت استقرار طالبان در کابل و تحکیم موقعیت این فرقه و تبعات آن بر کشورمان داشت.تهدیدی که پس از ۲۰ سال با تسلط طالبان بر سرتاسر خاک افغانستان مجددا به منصه ظهور رسیده و البته با تفاوتهایی که صورتمسئله را کاملا تغییر داده است. در آن زمان صورتبندی و شرایط نظام جهان حاکمیت طالبان بر افغانستان را برنمیتابید. اکثر کشورهای جهان طالبان را نسخهای از القاعده ارزیابی میکردند که سنگ بنای آن بر تروریسم و دهشتافکنی گذاشته شده بود. به همین دلیل بود که جز معدود کشورهایی و اندک حامیان علنی و پشت صحنه این فرقه، از شناسایی طالبان تا زمان تهاجم آمریکا خودداری کردند. به همین دلیل بود که افکار عمومی و هاضمه جهان تهاجم آمریکا پس از حادثه ۱۱ سپتامبر را پذیرفت، اگر برای آن هورا نکشید ولی با سکوت علامت رضا از آن استقبال کرد. حتی معدود کشورهای حامی طالبان نیز بهخاطر شرایط ناشی از حادثه تروریستی برجهای دوقلو نیز بهرغم ناراحتی به واقعیت تن در داده و خود را برای تعامل تأثیرگذار با نظام جدید سیاسی منطبق کردند. شرایط امروز اما، با آن زمان بسیار متفاوت است. آمریکا کشور را در طبق طلا به همان گروهی تسلیم کرد که ۲۰ سال برای سرنگونی آن وسیعترین عملیات نظامی پس از جنگ ویتنام را سازمان داده و به گفته واشنگتن بیش از دو هزار میلیارد دلار در آن هزینه کرده است. در آن زمان ایران از مقبولیت وسیع بینالمللی برخوردار بود و پرونده «هستهای» را نداشت. پروندهای که تقابل ایران با جهان را رقم زد و منجر به جبههگیری اکثر کشورهای جهان و تحمیل تحریمها بر کشور شد. با همسایگان حتی عربستان سعودی از روابطی (ولو مصلحتی) توأم با احترام متقابل برخوردار بود. در بحرانهایی مانند سوریه و یمن در مقابل عربستان قرار نداشت... و قس علی هذا. هرگونه جابهجایی در شرایط قومی، قبایل و مذاهب در صورت تکمیل هژمونی پشتونها با رویکردهای طالبانی، امنیت ملی و امتداد تمدنی ایران را در معرض مخاطره قرار خواهد داد. مضافا اینکه سیل مهاجرت، قاچاق اسلحه، مواد مخدر و تحریکات قومی و مذهبی از پیامدهای اجتنابناپذیر سلطه کامل طالبان بر افغانستان است. انفعال در قبال این آینده متصور به هر دلیلی که باشد مسموع نبوده و نمیتواند توجیهگر سکوت و بیعملی در قبال این تحولات باشد. روشن است که این سخن به معنای دخالت نظامی نیست و این رویکرد همچون تدبیر حکیمانه ۲۰ سال قبل، به مصلحت کشور نیست. درنظرداشتن وضعیت گروههای تشکیلدهنده طالبان و اهداف متعارض و بعضا متضاد آنها، مخالفت تقریبا تمامی قومیتها با تسلط طالبان، مخالفت جهان با رویکردهای انقباضی و تنگنظرانه این فرقه در قبال زنان، آموزش، آزادیهای مدنی، انتخابات و تمامی مظاهر دموکراسی چشمانداز و فرصت ذیقیمتی را برای تأثیرگذاری در تحولات افغانستان پیشروی ما قرار میدهد. حضور رئیس سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان در کابل و متعاقب آن تغییر وضعیت در جبهههای نبرد پنجشیر، واقعیتهایی هستند که دستگاههای «دیپلماسی و میدان» کشور نباید به دلیل مشغولیتهای داخلی آن را به بوته نسیان بسپارند.منبع:آفتاب نیوز