کد خبر : 275442 تاریخ : 1400/6/10 - 02:04
دکتر محمدحسین شریف زادگان- استاد دانشگاه تشریح کرد چگونه افغانستان بی دولت شد؟ دولت‌های حامد کرزای و اشرف غنی در طی ۲۰ سال گذشته به تدریج به فاسدترین دولت‌های جهان تبدیل شدند.

به گزارش ستاره صبح آنلاین دولت‌های دست‌نشانده خارجی و فاسد که حتی کمک‌های خارجی رابین خودشان تقسیم می‌کردند و به بانک‌ها نیز رحم نمی‌کردند. بانک خصوصی کابل، علیرغم اینکه بانک واسطه وجوه مردم است، پول‌های بانک رابین مؤسسین و مدیران بانک تقسیم کردند و بحرانی برای سپرده‌گذاران ایجاد نمودند. کمک‌های خارجی به کانال‌های فاسد وزارت خانه‌ها وارد می‌شد و ساختار معیوب، ناکارآمد و فاسد دولتی بیشتر به منافع خود می‌اندیشیدند تا به انجام کار برای مردم فقیر و محنت‌زده افغانستان. ارتش ۳۵۰ هزارنفری افغانستان با پول و آموزش آمریکا بر اساس حس وطن‌دوستی سازمان نیافت و ساختار حکومتی جمهوری افغانستان که ازقضا برای جلب حمایت مردم لفظ اسلامی را یدک می‌کشید، نتوانست به پدیده «دولت سازی کارآمد» در کشور اقدام کند و دولت امری نبود که از «قدرت مؤسس ملت» سرچشمه بگیرد و به همین خاطر نتوانستند دولت-ملت را ذیل جمهوری ایجاد کند. هرگاه که طالبان به مردم یا نهادهای اجتماعی حمله می‌کرد دولت قادر به دفاع از آن نبود و به تدریج اعتماد بین دولت و مردم تضعیف شد و بخش‌هایی از جامعه سنتی و مذهبی افغانستان به نهادهای سنتی ازجمله جریان طالبان بیشتر از دولت اعتماد پیدا ‌کردند. افغانستان بعد از اشغال توسط شوروی و شکست آن هموار نتوانست دولت پایداری به خود ببیند و همواره دچار «پدیده بی دولتی» بود. دولتی که نمی‌تواند امنیت ایجاد کند، نمی‌تواند رشد اقتصادی و اشتغال مولد نیز تولید کند و نمی‌تواند هدایت اجتماعی و فرهنگی لازم را برقرار سازد. همچنین نظام مالی بانکی سالمی در کشور ایجاد نمی‌شود و دولت حتی قادر نیست کمک‌های خارجی را تبدیل به توسعه و پیشرفت کند و آن را در مسیر فساد آلود خود تلف می‌کند. در چنین شرایطی دولت نمی‌تواند با سازگاری با همه اقوام و زبان‌ها، وحدت ملی ایجاد کند و خودبه‌خود کشور به سوی «پدیده بی دولتی» ‌کشانده می‌شود.

افغانستان اگرچه دارای فرهنگ غنی تاریخی و سنتی است ولی در توسعه فرهنگی یعنی «تغییر در ادراکات جامعه» که لازمه توسعه سیاسی و اقتصادی مدرن است تحول چندانی نداشته، همچنین در توسعه اجتماعی که تغییر در مناسبات اجتماعی برای ساختن جامعه مدنی است علی‌رغم وجود جامعه جوان نتوانست موفقیت لازم را که پیش‌نیاز توسعه مدرن است به دست آورد.

افغانستان بافرهنگ غنی تاریخی و سنتی بااهمیتی که دارد ولی برای ورود به جامعه مدرن و توسعه سیاسی و اقتصادی می‌بایست توسعه فرهنگی یعنی تغییر در ادراکات جامعه و توسعه اجتماعی به عنوان تغییر در مناسبات اجتماعی را فراهم سازد توسعه سیاسی و توسعه اقتصادی گرچه ممکن است لازم و ملزوم هم نباشند ولی به هم وابسته‌اند و برای توسعه اقتصادی حداقلی از توسعه سیاسی یعنی تغییر در مناسبات قدرت و مشارکت مردم از طریق نوعی دموکراسی که با شرایط تاریخی و اجتماعی جامعه سازگار باشد لازم است.  افغانستان علی‌رغم تحولات نامتقارن و در نظام قدرت متأسفانه از توسعه سیاسی و اقتصادی لازم برای مشارکت مردم و آمادگی برای مشارکت قانونمند مردم در قدرت رنج می‌برد.

آمریکا اگرچه بعد از ۱۱ سپتامبر متأثر از شتاب‌زدگی و برخورد انعکاسی با حمله به افغانستان برای مبارزه با القاعده بود ولی در کنار آن ادعای نجات مردم افغانستان، برقراری دولت مدرن، دموکراسی، نظام اداری و ارتش مدرن و رشد و توسعه اقتصادی برای مردم افغانستان داشت و در طی ۲۰ سال که طولانی‌ترین جنگ خارجی آمریکا بود نتوانست به اهداف خود برسد. دولتی دست‌نشانده و ناکارآمد ، سازمان‌دهی و آموزش ارتش ۳۵۰ هزار نفرِ که بدون ایده‌ها و آرمان‌های وطن دوستانه شکل‌گرفته بود. سرازیر کردن کمک‌های خارجی و آلوده کردن بدنه دولت به پول‌های بادآورده که حاصل کار و تلاش جامعه نبود و نوعی رانت خارجی تلقی می‌شد و تقسیم آن بین شرکت‌های خارجی و کارگزاران فاسد دولت افغانستان چیزی برای توسعه کشور باقی نمی‌گذاشت. آنچه بعد از ۲۰ سال در سرزمین افغانستان باقی ماند و دولتی فاسد و دست‌نشانده پول‌های خارجی و ایجاد رانت در بدنه فاصل و غیر توسعه‌ای ، بی دولتی که قادر به حمایت از ملت نبود ارتش دست ساخت خارجی بیگانه به اهداف و انگیزه‌ها و آرمان‌های ملی و وطن دوستانه ، یک‌بار دیگر ثابت کرد توسعه ملی درون‌زا است و نمی‌تواند و نمی‌توان از بیرون آن را بر جامعه‌ای تحمیل کرد. اگر ظرفیت درونی وجود داشته باشد عوامل برون زا نیز می‌توانند(مثل ژاپن والمان  بعد از جنگ جهانی) به کار توسعه کشور درآیند. افغانستان امروز دوباره و چند باره این درس اول توسعه را به آزمون جهانی گذاشت که توسعه را نمی‌توان از بیرون به پیکره جامعه دوخت بلکه باید بر اندام آن جامعه و بر اساس ظرفیت‌های درونی آن بافته شود؛ یعنی توسعه دوختنی نیست بافتنی است.