سابقه آشنایی با محتشمی پور سابقه آشنایی من با آقای محتشمی به قبل از انقلاب برمیگردد؛ زمانی که پدرشان ایشان را به مرحوم آیتالله آقای مجتهدی تهرانی معرفی کرده بودند. من هم جزو شاگردان آقای مجتهدی بودم اما دوره ماقبل از ایشان بودم. خاندان آقای محتشمی از مبارزان تهران بودند و بهخصوص عموی ایشان مرحوم سید محمود محتشمی که از پیشکسوتان مؤتلفه و محور مبارزه در بازار حضرتی تهران بودند. انتخابات میاندورهای که من میخواستم به مجلس دوم بروم و ایشان وزیر کشور بود. درواقع آن انتخابات میاندورهای دو کاندیدای مطرح و مشهور داشت؛ یکی من به تعبیر امروز از جریان اصولگرا و مرحوم آقای دکتر احمدی از اصلاحطلبان بودند که آن روز اصولگرا و اصلاحطلب نمیگفتند و چپ و راست میگفتند. بااینکه دو نفر بودیم، اما انقدر میدان تبلیغات و انتخابات داغ و جدی بود، مثل انتخابات اول دوره که تهران میخواهد 30 نماینده انتخاب کند شور، هیجان، بحث و گفتوگوی داغی بود.نهایتاً من رأی آوردم که در وزارت آقای محتشمی بود و ایشان مسئول برگزاری انتخابات بود. ازنظر فکری دو دیدگاه متفاوت بودیم اما این دلیل بر سلامت و صحت انتخابات بود که در آن اعمال غرضی نشده بود. یعنی حکایت از تدیّن ایشان و بیطرف بودنش در انتخابات داشت. این از ممیزات یک وزیر است که جناحی برخورد نکرد. موضع فردی داشت اما در مسئولیت وزارت کشور بیطرف عمل کرد. به همین دلیل از صندوق کسی درآمد که بههرحال در خط مقابل این آقایان بود. یکی از ادله متدین بودن آقای محتشمی و صحیح عمل کردنش این است بااینکه خط و تفکر و موضع داشت، اما موضع حزبی و گروهیاش را در انتخابات اعمال نکرد.
نامه به امام و پاسخ آن در زمان رای اعتماد گرفتن محتشمی از مجلس من یک نامه به امام نوشتم و از ایشان سؤال کردم و ایشان هم بزرگواری کرد و جواب دادند. من متن نامه را برای شما میخوانم که تاریخ 24 شهریور 67 است. «بسمهتعالی. محضر مقدس رهبر عظیم آلشان انقلاب، حضرت امام- مدظلهالعالی با تقدیم سلام و آرزوی طول عمر برای آن وجود مبارک، احتراماً معروض میدارد، همانطوری که مستحضر هستید در رابطه بارأی اعتماد به اعضای محترم دولت از حضرتعالی راجع به حجتالاسلام جناب آقای محتشمی، وزیر محترم کشور سؤالی شد که پاسخ آن، روز رأیگیری بین نمایندگان پخش و از تریبون مجلس خوانده شد و ایشان مجدداً بهعنوان وزیر کشور انتخاب شدند لکن بعضی در سطح مجلس حتی از تریبون مجلس چنین منعکس نمودند: کسانی که به آقای محتشمی رأی مثبت ندادند مخالفت بافرمان شما کردند. چنانچه مصلحت بدانید بیان فرمایید آیا نظر مبارک رأی مثبت دادن به ایشان بود؟ و کسانی که رأی ندادند خدایناکرده خلاف فرمان حضرتعالی که قهراً خلاف شرع هم هست عمل نمودند یا خیر؟» چهار روز بعد حضرت امام پاسخ دادند: «بسمهتعالی، جناب حجتالاسلام آقای ناطق نوری- دامت افاضاته با سلام، در جمهوری اسلامی جز در مواردی نادر که اسلام و حیثیت نظام درخطر باشد، آنهم با تشخیص موضوع از طرف کارشناسان دانا، هیچکس نمیتواند رأی خود را بر دیگری تحمیل کند؛ و خدا آن روز را هم نیاورد. من تمام سعی خود را مینمایم که با نسبت مطلبی به من، کسی مظلوم نگردد. من شمارا هم فردی متدین، متعهد، مبارز و دارای هوش سیاسی میدانم. برای من شما و آقای محتشمی فرقی ندارد. من هردوی شما و همینطور همه متصدیان صدیق نظام و تمامی افرادی که چون شما قلبشان برای اسلام و ایران میتپد را فرزندان اسلام و انقلاب میدانم. همه باید سعی کنیم تا روح وحدت و پاکی را بر محیط کارمان حاکم گردانیم، تا بتوانیم تمامی قدرتها و ابرقدرتها را بهزانو درآوریم. باید تلاش کنیم زهد و قدس اسلام ناب محمدی را از زنگارهای تقدسمآبی و تحجرگرایی اسلام آمریکایی جدا کرده و به مردم مستضعفمان نشان دهیم. ما اگر توانستیم نظامی بر پایههای نه شرقی نه غربی واقعی و اسلام پاک منزه از ریا و خدعه و فریب را معرفی نماییم، انقلاب پیروز شده است. توفیق جنابعالی را از خداوند متعال خواستارم. والسلام علیکم و رحمهالله. (صحیفه امام، جلد 21، صفحه 142) یعنی امام هم من و هم مرحوم محتشمی را تأیید کردند و هم بیان کردند که من اعمالنظر ندارم و اینکه بخواهم تحمیل کنم به چه کسی رأی بدهید و به چه کسی رأی ندهید. آن موقع مدام میگفتند هرکس به آقای محتشمی پور رأی نداد ضد امام است و من میخواستم این را بشکانم که امام هم خوشبختانه جواب{نامه} داد.
مشکل کشور نوع اجرای دموکراسی است من معتقدم مشکل کشور در زمینه نوع اجرای دموکراسی است. یک موقع سالی یک انتخابات بود و بعداً ادغام شد و دو سال یکبار انتخابات برگزار میشود. این مراجعه به آراء مردم و دموکراسی است. اما من قائل هستم که دموکراسی ابزار دارد. ما دموکراسی را به کشورمان آوردهایم ولی ابزارش را نداریم؛ ابزارش حزب است. ما 250 حزب رسمی ثبتنام کرده در وزارت کشور داشتیم. مقام معظم رهبری یک موقع فرموده بودند اینها حزب نیستند و قبیله هستند.
دموکراسی حزب میخواهد دموکراسی حزب میخواهد. چون مردم در همهچیز کارشناس نیستند. مثلاً یک کسی کاسب، بقال، عطار، صنعتگر، تاجر، دانشجو یا استاد است. اینها متخصص سیاسی نیستند که به چه کسی رأی بدهند و به چه کسی رأی ندهند. در کل دنیا به «کارشناس» مراجعه میکنند. اتفاقاً از دیدگاه من قرآن هم این را مطرح میکند و میگوید «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ» یعنی اگر نمیدانید از اهلش سؤال کنید.مثلاً در انگلیس حزبهای کارگر و محافظهکار هست یا در آمریکا دموکراتها و جمهوریخواهان هستند. اینها حزبهای اثرگذار هستند. حزب کاندیدا معرفی میکند. بدنه حزب از کارشناسان شورای مرکزی و رأس حزب استفاده میکنند و آنها هستند که میفهمند چه کسی خبره است و چه کسی را باید انتخاب کند و بقیه هم به او تأسی میکنند. ولی ما چنین حزبی به این معنا نداریم. مابعد از انقلاب یک حزب به معنای واقعی کلمه داشتیم و آنهم حزب «جمهوری اسلامی» بود که آنهم جمع شد و دیگر حزبی به این معنا در کشور نداریم که اثرگذار باشد.مشکل بعدی ما این است که قاعده بازی را هم بلد نیستیم. دنیا هم ابزار دموکراسی را دارد و هم قاعدهاش را بلد است. یعنی اگر حزب جمهوریخواه یا دموکرات در آمریکا برنده شد، قاعده بازی این است که رئیسجمهور از حزبی است که اکثریت را آورده و وزرا و معاونین و مشاورین رئیسجمهوری از همین حزب هستند. اما دیگر به پایینتر از وزیر و معاون و مشاور رئیسجمهوری دست نمیزنند و ازآنجا پایینتر به «کارشناس» مراجعه میکنند و فرقی ندارد که این کارشناس چپ یا راست باشد. یا فرهنگ حاکم است و یا قانون دارند.ایتالیا عضو هفتکشور صنعتی دنیا و عضو فعال اتحادیه اروپا است. آنها هم قاعده بازی را بلد هستند و هم ابزارش رادارند؛ ما نه ابزار دموکراسی راداریم که احزاب قوی است و نه قاعده بازی را بلد هستیم. اصلاحطلب روی کار میآید و تمام اصولگرایان در هرجایی که هستند تا مسئولین روستاها را هم عوض میکند و اصولگرا سرکار میآید و تمام کارشناسان اصلاحطلب را عوض میکند. بنابراین بعد از 42 سال ما نمیتوانیم مثل آنها شویم. باید از بدنه کارشناس استفاده کنیم و نگوییم این چپ و این راست است.