کد خبر : 113947 تاریخ : ۱۴۰۰/۲/۱۸ - 00:11
سکوت همسر آزاده نامداری شکست

همسر آزاده نامداری در مراسم چهلمین روز از درگذشت مجری سابق تلویزیون، بابیان اظهاراتی صریح، از «رنج و غم‌های بی‌شماری» گفت که نامداری در سال‌های پایانی عمر تحمل کرد. سجاد عبادی سخنانش را با اشاره به آیه ۱۵ از سوره مبارکه نور آغاز کرد و با اشاره به ترجمه فارسی آن، گفت: «به خاطر بیاورید زمانی را که این شایعه را از زبان یکدیگر می‌گرفتید و با دهن خود سخنی می‌گفتید که به آن یقین نداشتید و آن را کوچک می‌پنداشتید؛ درحالی‌که نزد خدا بزرگ است.» او ۱۹۱۴ روز زندگی زناشویی با آزاده نامداری را عاشقانه توصیف و تأکید کرد که شبی نبوده است که پیش از خواب از خدا نخواسته باشد از غصه‌های او کم کند و بر دوش او بیفزاید. سجاد عبادی، همسر مجری فقید تلویزیون با یادآوری نحوه‌ ورود آزاده نامداری به صداوسیما در 19 سالگی بدون اینکه کسی سفارش او را کند، در لابه‌لای صحبت‌هایش یادآور شد که نامداری ۱۰ سال از بهترین سال‌های عمرش را با تمام توان در رسانه ملی گذراند و در این رسانه رشد کرد و بزرگ شد. به گزارش ایسنا، وی در جمله‌هایی که خطاب به آزاده نامداری بیان می‌شد، تصریح کرد: «با چنان مکر و حیله‌ای تو را به قربانگاه فرستادند که نتیجه‌ آن تمام طعنه‌هایی شد که در این سال‌ها تحمل کردی. بگویم از آن مصاحبه کذایی با شبه‌روزنامه‌ای که تیترش هنوز علیه تو دست‌به‌دست می‌شود. آن دستوری بود که معاون وقت سیما به تو داده بود تا برو با آن رسانه‌ها صحبت کن تا شاید ممنوعیت حضور تو رفع شود؛ رفع شد؟! بگویم در زمان ازدواجمان و حتی بعدتر، با بچه‌ای در شکم تا چه روزهایی درگیر دادگاه آن ازخدابی‌خبر بودی. بگویم از آن‌یکی مجری بدلی که برای نبودنت ختم قرآن نذر کرده بود. چه‌ها با تو کرد؟ بگویم از آن کارهایی که در مخیله‌ کسی نمی‌گنجد، اما با دروغ و نیرنگ در حق تو انجام دادند ... بگویم از آن مدیران ترسو که تک‌تکشان شاهد این همه بلایا بودند و در خلوت به ما حرف می‌زدند و عکسش را عمل می‌کردند. کاش تا فرصت زندگی‌شان به سر نیامده از حقایق بگویند که آن دنیا دیگر جای محافظه‌کاری نیست.» عبادی در ادامه‌ صحبت‌هایی که خطاب به آزاده نامداری بیان می‌شد، بابیان اینکه همین آزارها تپش قلب مهربان او را به شماره انداخت، اضافه کرد: من مثل تو نیستم و دیگر نمی‌توانم سکوت کنم؛ چراکه نسبت به تو و خانواده‌ام دینی دارم. بعدازآن روزهای تاریک و تلخ، همچون کبوتری زخمی به من بی‌انگیزه و خسته از روزگار پناه آوردی و انگار دنیا را به هر دوی ما داده بودند، هنوز سرخوش از این لطف خدا بودیم که با جماعتی هماهنگ روبه‌رو شدیم که دروغ می‌گفتند و تهمت می‌زدند. او با اشاره به تعطیلی برنامه «آبان» با موضوع زنان که توسط نامداری ساخته شد، یادآوری کرد که در ارتباط با این برنامه پس از مدتی آزاده نامداری را فراخوانده و عنوان کرده بودند که مهمان‌ها و موضوع برنامه باید توسط خود آن‌ها انتخاب شود. عبادی همچنین به اولین مجموعه داستان آزاده نامداری با عنوان «خانومی که شما باشی» اشاره کرد که شاعر گمنامی جلو توزیع کتاب را گرفت. همسر آزاده نامداری در صحبت‌هایی که در چهلمین روز از درگذشت مجری سابق تلویزیون مطرح می‌کرد، تصریح کرد: خدا را شکر که کانال‌های زرد بیشتر کلید خوردند، مجلات بیشتر فروختند، شومن‌های آن‌طرف آبی و این ور آبی، کارتونیست‌ها بیشتر دیده شدند و ابزار خنده حتی در کنسرت‌ها هم فراهم شد و خدا را شکر که با اِبراز انواع فحش و ناسزا به ما، بخشی از بغض فروخفته‌ جامعه فروکش کرد. می‌دانی! درد ما این بود که هم‌وطن پناهنده‌ سیاسی که به دنبال انتقام از این نظام بود، به حریم ما تعرض کرد. غصه ما را منتقدان اجتماعی یک‌شبه زیاد کردند که قصد تدریس اخلاقیات در این جامعه را دارند؛ والا پوشش تو در آن سال‌هایی که در هیچ سازمان و ارگانی نبودی و حتی در سال‌های بعدازآن واقعه، تغییری نکرد. ده‌ها پیشنهاد فیلم و سریال را برای سبک پوششت رد کردی و هیچ‌وقت هم ادعای الگو شدن نداشتی. با همه‌ آن نامهربانی‌ها و باوجود پیشنهادهای شبکه‌های فارسی‌زبان به اصرار خودت بازگشتی. می‌گفتی من از چه فرار کنم؟! می‌خواهم همین‌جا باشم و برای مردمم کارکنم. ضبط گذرنامه‌ها، ماه‌ها ممنوع‌الخروجی، ماه‌ها احضار و بازجویی و استنطاق، هرروز یک لودگی و تمسخر، هرروز یک تهمت و تیتر و ... تو چقدر صبور و محکم بودی در آن یک سال سخت. کاش آن نامردمان نقاب‌دار مجازی، به‌اندازه‌ روح‌الله زم شرافت داشتند که در شب‌های قبل از اعدامش از تو حلالیت طلبید؛ اما منفعت‌طلبی آن‌چنان بر بخشی از این جامعه چنبره زده که اخلاق و انسانیت آخرین چیزی است که به ذهن متبادر می‌شود. در این سه سال روزنه‌ای نبود که جستجو نکرده باشیم تا استعدادت به هدر نرود. ده‌ها مسئول، مدیر، کارگردان و تهیه‌کننده شاهد هستند و برخی امروز همین‌جا هستند، اما همه شد وعده‌های پوچ، امیدهای واهی و رنج‌های پیاپی. کار را به‌جایی رسانده بودند که دوستان نزدیکت که امروز هم نیامدند را به‌واسطه‌ ارتباط و حمایت از تو ممنوع و تحریم می‌کردند؛ و ماند حسرت ساخت و پخش برنامه‌ای که باپشتکار همیشگی‌ات در حوزه‌ی روانشناسی آغاز کرده بودی؛ همان ایده‌ای که برای انجام پیش‌تولیدش همراه ما به سفر کوتاه شمال نیامدی. سجاد عبادی در بخش پایانی صحبت‌هایش بار دیگر با تأکید بر زندگی عاشقانه با آزاده نامداری، در بخشی از حرف‌هایش خاطرنشان کرد: خدا را با دلی اندوهگین شاکرم که آن‌چنان عزت داد تا پچپچه‌های نامردمانی که حتی در زمان مرگت از دست از شایعه برنمی‌دارند، ناکام بماند.