کد خبر : 103840 تاریخ : ۱۴۰۰/۱/۱۴ - 00:00
روایت تازه ابراهیم اصغرزاده از گروگان‌گیری سفارت آمریکا: تندروی باعث شد تا فرصت آزادی گروگان‌ها با هزینه کم از بین برود اشاره: ابراهیم اصغرزاده رهبر دانشجویان مسلمان پیرو خط امام و نماینده تهران در مجلس سوم است. او به همراه تعدادی از دانشجویان در سیزده آبان 58 در تهران به سفارت آمریکا حمله کردند و 444 روز دیپلمات‌های آمریکایی را به گروگان گرفتند. اقدامی که به عقیده بسیاری از صاحب‌نظران برای کشور هزینه ساخت و آغاز تنش میان ایران و آمریکا شد که تاکنون ادامه دارد. او روایت تازه‌ای از این اقدام و همچنین بن‌بست اصلاح‌طلبی، نظارت استصوابی و خطر تندروها برای کشور با خبرآنلاین درمیان گذاشته که گزیده‌ای از آن را در ادامه می‌خوانید:

ستاره صبح-

مسئله رابطه با آمریکا
به خاطر این‌که در تسخیر سفارت دخیل بوده‌ام نمی‌توانم از رابطه ایران و امریکا سخن بگویم و  کاندیدا نمی‌شوم (با خنده). من به خاطر آنچه آن زمان امریکا در ارتباط با شاه انجام داد دست به آن کار زدم اما آلان اصل ایدئولوژیک تندروها این است که آمریکا «شیطان بزرگ» است،‌ اما نه به دلیل آنچه انجام می‌دهد، بلکه به ‌خاطر آنچه هست: یعنی پرچم‌داری اصلی لیبرالیسم سیاسی و قدرت مردم و اینکه چه خوب بدانیم یا چه بد، بخشی از جوانان کشورهای عقب‌مانده اسلامی، شیفته فرهنگ آمریکایی‌اند و می‌خواهند از دست‌تنگ نظری حکومت‌هایشان به آن پناه ببرند. 
در ادبیات سیاسی اصولگراها و محافظه‌کاران، امریکا جایی است که می‌شود بحران ناکارآمدی خودی‌ها را همیشه به گردنش انداخت و آدرس دشمنی او را برجسته کرد. نه اینکه امریکا دشمن نیست بلکه همان‌طور که قبلاً اشاره شد منظور خلق فضای امنیتی برای پوشاندن ندانم‌کاری و ناکارآمدی خودی‌هاست. تمسک به نظریه توطئه این فرصت را به تندروها می‌دهد تا تخریب و سرکوب مخالفان و منتقدان را مشروع، موجه و خداپسند جلوه دهند. تا زمانی که این پارادایم حاکم است سیاست ورزی اصلاح‌طلبانه در تعطیلات بسر خواهد برد البته این چرخه سیاسی تغییر خواهد کرد و انسان عاقل واقع‌بین جای انسان سرخ را خواهد گرفت. یادتان باشد زمانی که امثال من دست به اشغال سفارت زدیم ترجیع‌بند مواضع همه نیروهای سیاسی از مذهبیان و ملیون تا سکولار و مارکسیست این بود که سقوط شاه به‌تنهایی کافی نیست، بلکه برای تکمیل انقلاب، باید امپریالیست‌ها را هم تصفیه کرد. همه شعار می‌دادند که برای خشکاندن ریشه وابستگی باید جاده‌صاف‌کن‌های امپریالیسم در کشور را که سرمایه‌داری وابسته و لیبرال‌های غرب‌گرا هستند را اخراج کرد. خب حالا که انقلاب تثبیت‌شده و کسی در استقلال کشوری مثل ایران تردیدی ندارد چه باید کرد؟ ازاینجا به بعد وظیفه مبرم دیگری دارد مطرح می‌شود که ببینیم چه کسانی حالا مردم را به خاتمه انقلاب و انقلابی گری و نرمال شدن اوضاع تشویق می‌کنند. بار عاطفی منفی چنین نگاهی متوجه همان اصلاح‌طلبانی است که از پایان جنگ سرد و از صلح و توسعه و رفاه سخن می‌گویند. متأسفانه عروج ترامپیسم در آمریکا دوباره احساسات جنگ سردی را شعله‌ور ساخت.اصل حسن نیت و همکاری که در روابط بین‌الملل یکی از اصول مبنایی است توسط ترامپ زیر پا گذاشته شد و ماهیت امپریالیستی و کینه‌توزانه آمریکا علیه کشورهای مستقل برجسته شد. تندروهای داخلی هم بهانه پیداکرده سعی کردند ضعف‌ها و ندانم‌کاری‌های خود را پشت این کشمکش‌ها پنهان نموده، تعامل و توافق دیپلماتیک ایران با دیگر کشورهای جهان را در بدترین زمان ممکن زیر سؤال ببرند. الگوی تراژیک و همیشگی جریانات تندرو در ایران.

هزینه‌سازی تندروها در ماجرای گروگان‌گیری سفارت
سرنوشت طولانی شدن ماجرای گروگان‌گیری را ببینید که چگونه در جریان آن واقعه، به خاطر رویکرد عناصر تندرو، کشور فرصت‌های پی‌درپی برای آزادی گروگان‌ها در شرایط کم‌هزینه‌تر را از دست داد. ۱۰ مهر سال ۵۹ که مجلس کمیسیونی هفت نفره را مسئول پایان دادن به ماجرای گروگان‌ها نمود و کمیسیون مربوطه چهار شرط اعلام‌شده از سوی امام برای آزادی گروگان‌ها را تصویب کرد، جمعی از نمایندگان که مایل نبودند با آزادی سریع‌تر گروگان‌ها پیروزی کارتر تسهیل شود مزاحم کار مجلس شدند.
27 نماینده مخالف، با انجام اولین آبستراکسیون تاریخ مجلس شورای اسلامی، جلسه را از رسمیت انداختند. به‌این‌ترتیب، کار تصمیم‌گیری به جلسه یکشنبه ۱۱ آبان موکول شد که تنها دو روز تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا ۱۳ آبان (۴ نوامبر) فاصله داشت. رونالد ریگان جیمی کارتر را به‌شدت شکست داد. ولی بر اساس تقویم انتقال قدرت کاخ سفید که نمونه مشابه اخیرش در کارشکنی ترامپ را همه به چشم دیدند. آن زمان هم دولت کارتر می‌بایست تا ۳۰ دی، که زمان شروع به کار دولت جدید بود، کار مذاکره با ایرانی‌ها در موضوع گروگان‌ها و درنهایت با میانجی‌گری دولت الجزایر را ادامه می‌داد. ازاینجا به بعد، ما ایرانی‌ها برای رسیدن به توافق عجله داشتیم چون نگران مواضع بسیار تندتر ریگان علیه جمهوری اسلامی بودیم ولی همکارانِ زخم‌خورده حزب دموکرات و جیمی کارتر که در آستانه خروج از دولت بودند به دنبال گوش مالی و تحمیل توافق بدتری بودند تا انتقام دخالت ایران در انتخابات امریکا را بگیرند. ناتوانی در فیصله بخشی به بحران و سنت توافق در بدترین زمان ممکن دامن دولت ایران را گرفت و تا حالا هم ول نکرده است. عقب افتادن خاتمه جنگ پرهزینه هشت‌ساله با عراق را ببینید، که دو سال پس از تجاوز صدام، در مقطع پس از آزادسازی خرمشهر امکان پایان آن از موضع قدرت وجود داشت.

فاجعه‌ی نظارت استصوابی
پروژه نظارت استصوابی برای حذف و محروم کردن کشور از وجود شخصیت‌های صاحب صلاحیت و دلسوز در طول سالیان گذشته. پرونده هسته‌ای، که بی‌تدبیری دولت احمدی‌نژاد در آن، کشور را تا لبه پرتگاه امنیتی سازی توسط نظام بین‌الملل پیش برد و شهروندان امروز، همچنان درگیر هزینه‌های آن در زندگی و معیشت خود هستند در همه این تعلل و فرصت سوزی ها دست پنهان تندروها را می‌توان دید. همین پرونده نظارت استصوابی اگر روزی روزگاری حساب کشی شود، خواهید دید چه بلایی بر سر سرمایه سیاسی و اجتماعی کشور آمده است. مثلاً در پرونده هسته‌ای نیز همه ما یک‌زمانی متوجه فرصت سوزی تندروها شدیم که اجماع جهانی علیه ما شکل‌گرفته بود و ایران امنیتی سازی شده بود. یعنی امریکا توانسته بود با ایران هراسی و آگراندیسمان کردن خطر بنیادگرایی و رادیکالیسم احمدی‌نژادی حداکثر استفاده را بنماید و جمهوری اسلامی ایران را ذیل فصل ۷ منشور شورای امنیت سازمان ملل جای دهد و حکومت اسلامی را به‌عنوان نظامی که موجودیتش ذاتاً امنیت جهانی را به خطر افکنده به دیگران بقبولاند. اجماع جهانی علیه ما بسیار پرهزینه شد و تحریم‌های کمرشکن و فلج‌کننده‌ای که در پی داشت مسیر توسعه طبیعی ما را مختل نمود.

بازی مرگ وزندگی افراطیون
به‌هرحال اینجا هم افراطیون بنیادگرا سعی دارند از جامعه سیاست‌زدایی نمایند و هر انتخابی را که احتمال شکست در آن بدهند، به بازی مرگ وزندگی تبدیل کنند. در نظام‌های دین سالار تئوکراتیک هم وضع به این صورت است. درست است که اینجا در ایران نوعی دین‌سالاری فقهی حاکم است اما بر اساس نص قانون اساسی امور بر رأی مردم مبتنی است. نظام ما با یک حکومت دینی تمامیت‌گرا به مفهومی که طالبان یا داعش یا حتی حزب‌الله لبنان الگوی آن است متفاوت است. پس از انقلاب نیز جریان‌های دینی سنت‌گرا در برابر رویه‌های انتخاباتی و قاعده طلایی میزان رأی ملت است دست به مقاومت جانانه زدند. بنا به تفکر این دسته از اسلام‌گرایان، حکومت اسلامی همان الگوی اولیه اسلام بر پایه خلافت اسلامی است و جمهوریت، پوسته‌ای ظاهری برای پوشاندن محتوا و ذات سیستم قدرت آن بیش نیست. خوشبختانه این نگاه در میان بخش قابل‌توجهی از محافظه‌کاران جایگاه ندارد. این دیدگاه تبعیض آلود، تحقیرکننده و ضد دموکراتیک ازنظر اصلاح‌طلبان محکوم است. اصلاح‌طلبان که بخش بزرگی از جامعه را نمایندگی می‌کنند بر این باورند که اولاً در نظام برخاسته از انقلاب، رضایت حکومت شوندگانش صرفاً ناشی از ترس و قوه سرکوب نیست. هم‌ظرفیت خلق شهروند آزاد وجود دارد و هم نظام از مشروعیت سیاسی برخوردار است. اتفاقاً ازنظر راهبردی گفتمان اصلاح‌طلبی بر پایه وجود ظرفیت دموکراتیک در قانون اساسی و تفاوت معنادار میان رژیم حقوقی و حقیقی آن تأسیس گردیده است. در ثانی جناح‌ها و جریان‌های سیاسی هم در میان مردم دارای پایگاه اجتماعی هستند. ثالثاً مردم درصدد تغییر انقلابی و اصلاحاتِ منجر به فروپاشی سیستم قدرت نیستند، بجای تغییر نظام، تغییرات را در نظام و در چارچوب قابلیت قانونی و اجرای بدون تنازل قانون اساسی آن می‌خواهند.
اما خب اصولگراهای تکفیری به این اندازه از سیاست ورزی قانع نیستند. آن‌ها نگاهی جزمی و بشدت انقباضی به سیاست دارند. به هر منتقد یا معترض برچسب زده و آن را به غرب‌گرایی و بیگانه‌پرستی متهم می‌کنند و گاه او را تا درجه ارتداد، تکفیر می‌کنند. از همان عصر ماقبل مشروطه برای برخی صاحب‌منصبان چون عباس میرزا که شکست از روسیه، و عقب ماندن از پیشرفت دولت عثمانی آن‌ها را سرخورده کرده بود این سؤال مطرح شد که دلیل عقب‌ماندگی و فلاکت ایران چیست، درباریان و مدافعان وضع موجود، همه بدبختی و گرفتاری‌ها را به گردن دشمن خارجی و توطئه بیگانگان می‌انداختند. نسبت دادن ریشه مشکلات به عامل خارجی در میان روشنفکران، ملیون و روحانیون روشن‌اندیش نیز رایج بود. تئوری یا توهم توطئه از همان ابتدا در ذهنیت کنشگران و سیاستمداران ایرانی رسوب کرد. توهمی که با برچسب‌زنی و نسبت نفوذی دادن به آزادیخواهان و سیاسیون به سیاست‌زدایی جامعه و فروپاشی سرمایه سیاسی می‌انجامد و راه هرگونه اصلاح و گشایش را مسدود می‌سازد. "توهم توطئه" مردم را بجایی می‌رساند تا سر نخ تمام ناکارآمدی و کم‌کاری‌ها را در دستان پنهان و پرقدرت سیاست بیگانه
 جست‌وجو کنند.