کد خبر : 103568 تاریخ : ۱۳۹۹/۱۱/۲۰ - 00:19
یادداشت درباره رمان «گتسبی بزرگ» اثر «اسکات فیتزجرالد» گتسبی هنوز زنده است

ستاره صبح-

اشاره: کتاب «گتسبی بزرگ» با عنوان اصلی
 «The Great Gatsby» به نویسندگی «اسکات فیتزجرالد» یکی از ماندگارترین و پرفروش‌ترین کتاب‌های ادبیات آمریکا است. کتابی که تاکنون بیشتر از ۲۵ میلیون نسخه از آن به فروش رفته است. این کتاب برای اولین بار در سال 1925 منتشر شد و در آن زمان با اقبال زیادی روبه‌رو نشد، اما بعد از گذشت چند سال در اواسط دهه 1940 جلب‌توجه کرد و به یکی از پرمخاطب‌ترین رمان‌های آمریکا تبدیل شد. بر اساس این رمان یک فیلم هم با بازی «لئوناردو دی‌کاپریو» ساخته‌شده است. اگر بخواهیم توصیف کوتاهی از کتاب ارائه کرده باشیم، می‌توانیم بگوییم که نام کتاب از شخصیت اصلی و رازآلود کتاب که سی‌وچندساله است وام گرفته‌شده است. این فرد در جوانی عشق دختر زیبارویی را در دل داشته که بی‌پولی و جنگ مانع رسیدن این دو به هم می‌شود. گتسبی بعد از تمام شدن جنگ تمام تلاش خود را برای یافتن دختر و جمع‌کردن ثروتی هنگفت می‌کند و موفق نیز می‌شود، او در خانه‌اش در لانگ آیلند به‌منظور جلب‌توجه دیزی که حالا ازدواج‌کرده، ضیافت‌های با‌شکوهی ترتیب می‌دهد اما همیشه حتی میان مردم بی‌شماری که در ضیافت‌هایش شرکت می‌کنند، احساس تنهایی می‌کند. این مرد در پایان داستان در پی رخداد حوادثی، بیهوده به قتل می‌رسد. این رمان سمبولیک به‌خوبی «رؤیای آمریکایی» را نشان می‌دهد. رؤیایی که در آن افراد سودای زندگی مرفه را در سر داشتند و نهایت هدفشان عیش‌ونوش بود. ولی در پایان داستان٬ راوی به پوچی این سبک زندگی و اینکه رؤیای آمریکایی سرابی بیش نیست پی برده و به شهر خود بازمی‌گردد. جایی که هنوز ارزش‌های انسانی پایدار است.

«لیونل تریلینگ» جزو معدود منتقدانی بود که به‌درستی پیش‌بینی کرد که اهمیت رمان «گتسبی بزرگ» درگذر زمان مشخص خواهد شد، کما اینکه تریلینگ انتقاداتی را به فرم اثر هم وارد کرده بود. به‌واقع تریلینگ زیبایی ظاهری این رمان را یکی از دلایل اصلی توجه به آن می‌دانست! اگر می‌توانستیم نام دیگری را بر روی این کتاب بگذاریم بی‌شک نام اسطوره‌های آمریکایی لایقش بود، چراکه سرتاسر این کتاب پر از نشانه‌هایی است که برای مخاطب حائز اهمیت است. «فیتزجرالد» با گتسبی بزرگ ره صدساله را یک‌شبه طی کرد و جایگاه خویش را هم‌تراز «همینگوی» ساخت.گتسبی بزرگ را می‌توان رمانی غنایی دانست که حتی به امر موسیقی و شعر توجه ویژه‌ای دارد، زیرا این رمان درزمانی نوشته‌شده که فیتزجرالد خود از آن به‌عنوان عصر موسیقی جاز یاد می‌کند. به‌زعم نگارنده (بلوم) این رمان تنها چند رقیب در دوران خویش دارد که بی‌شک می‌توان از آثار «فاکنر», «همینگوی» و «کاتر» به‌عنوان جدی‌ترین رقبایش یادکرد. آنچه در این اثر بارز است، هدفی یکپارچه و به‌کارگیری درست تمام عناصر در جهت رسیدن به آن است. سبک، شخصیت‌پردازی و طرح در این اثر همگی در خدمت هدف نویسنده قرارگرفته‌اند. این اثر را می‌توان ازجمله آثاری دانست که با هر بار خواندنش لذتی دوباره در وجودم شکل می‌گیرد، چراکه گویی این رمان از بین رفتنی نیست و یا شبیه انبوه کالاهای مصرفی دارای تاریخ انقضا نیست و به همین علت است که هر چه بیشتر از زمان چاپش می‌گذرد این اثر محبوب و محبوب‌تر می‌شود. این رمان به رؤیای عاشقانه آمریکایی‌ها بدل شده است، اگرچه بسیاری از منتقدان بر این باورند که این موضوع خود سبب یاس و افسردگی است، اما نویسندگانی نظیر «ماریوس بیولی» بر این باورند که هر چه نمایش واقعیت زشت به نظر رسد، اما نمی‌توان بر روی آن سرپوش نهاد. گتسبی بزرگ می‌تواند به علت نمایش جهان بی‌نظم و ایمان یادآور آثار «تی اس الیوت» باشد، تنها با این تفاوت که این رمان با لحنی دقیق‌تر به دنبال رؤیای خویش که رسیدن به عشق است می‌دود. یکی از نکات بارزی که در این رمان به چشم می‌خورد توجه به نگاه افلاطونی است. زمانی که عاشق و معشوق در این تصور به سر می‌برند که کاش زمان به عقب بازمی‌گشت تا آن‌ها بتوانند رؤیای نافرجام خویش را این بار با وصل محقق کنند، به دنبال تحقق همان نگاه افلاطونی هستند. هرچند که این رؤیا پوچ و احمقانه به نظر برسد، اما گتسبی امید خویش را از دست نمی‌دهد. وی امید را در درونش زنده نگاه می‌دارد چراکه عشق همچنان زنده است و همین امر است که به عشق شکوه می‌بخشد. هرچند که مرگ گتسبی با شلیک ویلسون غریبه صورت گرفته بود و این امکان وجود داشت که در ذهن عده‌ای ناپسند جلوه کند، اما گتسبی با مرگ رؤیایی خویش در ذهن مخاطب تغییر شکل می‌دهد تا رؤیای گروتسک آمریکایی زنده بماند. گتسبی در ذهن مخاطب نمی‌میرد و پایان رمان نمونه‌ بارزی از ایدئالیسم است. اتفاقاتی که در طول رمان رخ می‌دهد درک دیگری نسبت به عشق گتسبی و دیزی به ما می‌دهد و آن این است که گتسبی نه عاشق دیزی و نه عاشق عشق بود، بلکه وی از لحظه‌ای که تصمیم می‌گیرد تا دوباره دیزی را ببیند، به رؤیاپردازی نزد خویش مشغول است. وی را می‌توان یک شاعر قهار آمریکایی قلمداد کرد، هرچند که او بینش شاعرانه خویش را بیهوده می‌پندارد، اما نمی‌توان منکر شد که وی نه‌تنها در جهان بی کنایه «والاس استیونز» خویش را خلاصه نمی‌کند، بلکه از جهان کنایه نیز فراتر می‌رود تا بتواند به بیان عظمت خویش بپردازد.