ستاره صبح-من از نزدیک با خشونت آشنا هستم، بلیه ای که همهچیز را از بین میبرد، ازجمله در ایالاتمتحده. نوعی خشونت ناشی از شعارهای ملیگرایانه که افراد قدرتمند برای چسبیدن به قدرت به آن روی میآورند. من درزمانی نهچندان دور، در بوسنی یا در بخشی از یوگسلاوی سابق به دنیا آمدم و از کودکی در سارایوو، جنگی را که از اوایل دهه 1990 آغاز شد، تجربه کردم. وقتی دونالد ترامپ بهعنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شد، سعی کردم به هرکسی که درباره خطرات ملیگرایی گوش شنوایی دارد، هشدار دهم. در پاسخ به نگرانیها به من گفته شد که آمریکا بالکان نیست و هرگونه نگرانی دراینباره، بیمورد است. بااینحال، هنگامیکه حامیان ترامپ روز چهارشنبه بهطور خشونت باری به پایتخت ایالاتمتحده حملهور شدند، مردم ناگهان به یاد حوادث بالکان افتادند. گویا برخی بر این تصور بودند که این حوادث هرجایی میتوانست اتفاق بیفتد به جز ایالاتمتحده، چراکه خشونت سیاسی را اصولاً یک پدیده عقبماندگی تلقی میکردند که میتوانست در مناطقی چون کشورهای جهان سوم رخ دهد. من از یکی از آن مناطق آمدهام. من دیدم که رهبر صربستان، اسلوبودان میلوسویچ چگونه ناسیونالیسم قومی را تحریک کرد که منجر به نسلکشی در بوسنی شد، جایی که بسیاری از اعضای خانواده من کشته میشوند. در چهار سال گذشته، من این خصوصیات را در ترامپ نیز دیدهام، زیرا تلاشهای ناامیدانه او برای چسبیدن به قدرت منجر به خصومت بیشتر بین افراد به حاشیه راندهشده با بقیه جامعه شده است؛ اما من بهعنوان یک پناهنده مسلمان که در جهان پس از 11 سپتامبر در امریکا اقامت گزید، این علائم را قبل از حکومت ترامپ نیز شاهد بودهام. تلاش آن دسته از ما که برای آموزش و انتقال تجارب نسلکشی در غرب اشتغال داریم، این است که آنچه در دهه 1990 برای بوسنیائیها و برای مردم یهود در دهه 1940 اتفاق افتاده است را به دیگران و بهویژه آنهایی که در آنجا از زندگی نسبتاً امن و مطمئنی برخوردارند، بازگو کنیم و اینکه این حوادث در هرکجای دنیا که آثاری از خشونت باشد میتواند تکرار شود. آنچه در دهه 1990 برای مسلمانان بوسنی اتفاق افتاد، با ظهور ملیگرایی افراطی صرب آغاز شد و چون بدون کنترل باقی ماند، کشور را در بحران فروبرد. نسلکشی بهطور ناگهانی اتفاق نیفتاد. اقدامات خشونتآمیز، بهویژه مواردی که با ظهور راست افراطی و فاشیسم همراه و به آن دامن زده میشود، در خلأ رخ نمیدهد. آهسته شروع، اما سریع منفجر میشود. این اتفاق میتواند در هر مکانی رخ دهد و کاملاً برای هرکسی، ازجمله آمریکاییها، ممکن است اتفاق بیفتد. شهروندان آمریکایی باید این حس استثنایی و فراتر از زمان بودن را در هم شکنند. تاریخ درسی است که ما گاهی میخواهیم آن را نادیده بگیریم. ترامپ یک پدیده جدا از آمریکا نیست بلکه حضور وی بیشتر نشاندهنده یک نقص و بیماری در جامعه ایالاتمتحده است. آمریکا، از نزدیک با خشونت آشنا است. حال بخواهد این حقیقت را بپذیرد یا خیر، خشونت بخشی از ساختار این کشور است. تنها در یک قرن پیش بود که غیرنظامیان سیاهپوست در آنجا قتلعام شدند و خانههایشان در تولسا و اوکلاهما ویران شد. کمتر از 55 سال پیش جدایی نژادی در این کشور بهعنوان قانون رسمیت داشت. ما میتوانیم بیشتر به عقب برگردیم، درواقع اگر واژه «خشونت آمریکا» را در گوگل Google جستجو کنید، یک صفحه کامل از ویکیپدیا دریافت خواهید کرد که شامل فهرست گستردهای از حوادث ناآرامیهای داخلی است، بسیار بیشتر ازآنچه در بالکان میبینید. من برای آمریكا و آرمانگرایی ناامیدانهاش در حفظ استثنایی بودن نگران هستم، آمریکا همچنان موضوعاتی را كه موجب آزار نسلها شده است را نادیده میگیرد. این استثنایی گرایی که به بسیاری از آمریکاییها اجازه میدهد تا خود را متقاعد کنند که تجزیه ملی فقط در سرزمینهای خارجی اتفاق میافتد، بدون شک این حس عواقب سنگینی به دنبال خواهد داشت. در صورت ادامه، آمریکاییها آمادگی مقابله با ظهور و قدرت اجتنابناپذیر فاشیسم را نخواهند داشت. من بهعنوان کسی که از نزدیک شاهد عواقب انکار عوارض ناسیونالیسم برای مردم بوسنی بوده است هشدار میدهم که این استثنا گرایی و انکار میتواند کشور شمارا در وحشت فاشیسم فروبرد. 9 ژانویه 2021 تارنمای اینترسپت برگردان علیاصغر شهدی [email protected]