کتاب «شبه شرح حال» شامل دویست و چند یادداشت کوتاه نجیب محفوظ، نویسنده برنده نوبل ادبیات، منتشر شد.
در یادداشتهای نجیب محفوظ، مکرر اشاره به شخصیتی به نام شیخ عبدربه تائه شده که شخصیتی رمزآلود است و شاید وجود خارجی نداشته باشد. مثلاً در این کتاب از قول از این شخصیت، میخوانید: «شیخ عبدربه تائه گفت: بعضی دروغهای زندگی مالامال از راستیاند.» «شیخ عبدربه تائه گفت: تقدیر در هستی شناور است و هستی در تقدیر.» «شیخ عبدربه تائه گفت: در بینهایت را گشود زمانی که گفت: پس آیا تعقل نمیکنید.» مترجم در مقدمه کتاب با اشاره به اینکه محفوظ در یادداشتهای کتاب «شبه شرح حال» با آن باریکریسیهای خاص خود گاه از روزهای دور یا نزدیک خاطرهای نقل کرده آورده است: «نویسنده این بخش از یادداشتها را میتوان راوی واقعگرایی دانست که میکوشد بیآنکه به اقلیم خیال پا بگذارد صرفاً در برابر فراموشی بایستد اما گاه همین نویسنده را میبینیم که به یاری استعاره و کنایه و البته به ایجاز تمام از پنهانهای پیدا سخن میگوید و راه را برای رسیدن به برداشتهایی گوناگون و بلکه ناهمگون از نوشتههایش هموار میکند. جالب اینکه نویسنده گاه نیز دستان خواننده را جایی میان واقعیت و خیال، میان روایت و حکایت رها میکند و به این ترتیب او را به کاوشی سرگرم میسازد که سرانجامش چندان روشن نیست.»
نمونه یادداشتی از کتاب با نام «دعا»
«هنوز هفت سالم هم نشده بود که برای انقلاب دعا کردم. یک روز صبح، با خادمهای که مثل محافظها همراهیام میکرد راهی دبستان شدم. مثل کسانی راه میرفتم که به زندان میبرندشان. دفتری در دست داشتم. چشمانم گودافتاده بود. دلم میخواست اوضاع یک طوری درهم و برهم شود. کوتاهی شلوارم باعث شده بود ساق پاهایم کموبیش لخت بماند. هوای سرد پایم را میگزید.
وقتی رسیدیم به مدرسه دیدیم تعطیل است. فراش با صدای بلند گفت: «امروز هم به خاطر تظاهرات مدرسه را تعطیل کردهاند. » موجی از شادی مرا فراگرفت و تا ساحل خوشبختی پروازم داد. از صمیم دل از خدا خواستم انقلاب تا ابد ادامه پیدا کند.»
انتشارات مان کتاب اخیراً این اثر را با ترجمه محمدحسین میرفخرائی در ۱۲۸ صفحه و با قیمت ۱۷۰ هزار تومان عرضه کرده است.