کد خبر : 612041 تاریخ : ۱۴۰۳/۱/۲۱ - 02:59
یادی از منوچهر ستوده منوچهر ستوده ۱۰۳ سال عمر کرد و راز عمر خود را در ۹۹ سالگی نخوردن غذای مشکوک عنوان کرده و گفته بود: «هنوز کالباس، سوسیس، پیتزا و «غذاهای مشکوک» نخورده‌ام و از شهر تهران هم گریزان هستم.»

هفت سال پیش، بیستم فروردین ۱۳۹۵ منوچهر ستوده، ایران‌شناس و پژوهشگر پیشکسوت در ۱۰۳ سالگی بدرود حیات گفت. او در ۲۸ تیر ۱۲۹۲ در تهران متولد شد. پدرش خلیل نام داشت و در بازارچه سرچشمه، کوچ صدیق‌الدوله از بخش اودلاجان از محله‌های قدیم تهران زندگی می‌کردند. او در هفت‌سالگی به مدرسه ابتدایی آمریکایی رفت و دوره شش‌ساله ابتدایی را در این مدرسه گذراند. در دوران تحصیل در دبیرستان البرز کتابدار کتابخانه‌ دبیرستان نیز بود. سال ۱۳۱۳ وارد دانشسرای عالی شد و نزد استادانی چون سیدمحمد مشکوه و علی‌اکبر شهابی درس خواند. نخستین مقاله خود را در ۱۳۱۵ درباره‌ «مطالعات تاریخی و جغرافیایی - مسافرت به قلعه الموت» نوشت.

هرچه می‌رفتیم راه بود
این جغرافیدان در کتاب «البرزکوه» نوشته است: «به جاده چالوس افتادیم، جاده‌ای چارواداری بود، هنوز به دستور رضاشاه ماشینی نشده بود و از اتومبیل در این راه خبری نبود به خلاف امروز که هر دقیقه سی ماشین در حال آمد و رفت است. از میدانک و سرخه‌در و گرمو گذشتیم و از حسنک‌در و ملک فالیز درآمدیم و از نسا که فقط یک کوره آهن‌پزی داشت گذشتیم و به شاه پل و وله رسیدیم و از وله راه را گرداندیم و به طرف کهنه‌ده و آزادبر رو آوردیم. در آزادبر شب را ماندیم و مهمان کدخدا اسدالله شدیم. این مرد خدا تمام شب را صرف ما کرد. چاک گیوه‌های پاره ما را دوخت، بند ساک‌های پاره‌شده ما را تعمیر کرد و حلقه آهنی به ته هریک از چوب‌دست‌های ما کوبید و ما را مرد راه کرد و سفارش کرد در گرآب به منزل ملا ایوب گرایی برویم. در شیب گردنه عسلک به کهنه قبرستانی برخوردیم که پایه‌های چهارطاق‌های آن برجا بود و دو سه سنگ قبر مورخ ۹۲۰ و ۹۳۱ و ۹۴۰ داشت، سرانجام بر گرآب رسیدیم. ساکنان گرآب بر بام‌ها برآمده بودند و فریاد می‌کردند «هوی اِرمنی–هوی اِرمنی». از پیرزنی که سر راه بود منزل ملا ایوب گرایی را جویا شدیم. پیرزن پیش افتاد و ما را به منزل ملا ایوب رساند. در را کوبید و ملا ایوب را خواست. ملایی سفیدپوش، عرقچین به سر که موی سر و ریش او سفید بود در را گشود و ما را به داخل دعوت کرد. خانه تمیز و آراسته، رختخواب‌ها در چادرشب پیچیده و به دیوار اطاق تکیه داده و کف اطاق از قالی مفروش بود. گفت‌وگوی مخلص با ملا ایوب شروع شد. ملا از نجوم اطلاعی داشت و سخن از عطارد و زهره و مشتری به میان آمد، اما از اورانوس و نپتون اطلاعی نداشت. شکل مدار زمین را به دور خورشید پرسید. کاغذ و قلمی خواستم و برای او ترسیم کردم. خلاصه شام آوردند و خوردیم و خوابیدیم. صبح برخاستیم و پس از ادای فریضه صبحانه خوردیم و به راه افتادیم و به دهکده گته ده رسیدیم. از آنجا به لمبران و جوستان رسیدیم. جوستان جوزستان بوده و درختان گردوی کهن فراوانی داشت. استراحتی کردیم و چای خوردیم. از جوستان به تکیه رسیدیم که امامزاده‌ای داشت و دو جفت درهای کنده‌کاری داشت که دیدنی بود. راه را ادامه دادیم و آرام آرام خود را به «شهرک» طالقان رساندیم. کولباره‌های سنگین نفس ما را قطع کرده بود. برای صرف چای به قهوه‌خانه ده رفتیم. در قهوه‌خانه به شکرالله چاروادار برخوردیم. سه قاطر او را به کرا گرفتیم، هر قاطر به یک تومان که ما را به گازرخان برساند. گردنه الورز در سر راه است و بالا رفتن از آن کار حضرت فیل، به چشمه عزیز و نگار که گوسفندسرا بود رسیدیم شب را در گوسفندسرا خوابیدیم و فردا پای در راه گردنه نهادیم. هرچه می‌رفتیم راه بود.»
این چهره فرهنگی تأکید داشت: «باید تمام دقایق و ساعات عمر خود را صرف کارهای مفید کنیم. وقت تلف نکنیم تا به جایی برسیم. این دقایق باید هم برای خود فرد و هم برای دیگران مفید باشد وگرنه فایده‌ای ندارد. عمر، سرمایه‌ای است که خداوند در اختیار ما قرار داده است و نباید این سرمایه را با عشرت و نوش بگذرانیم..» به گزارش ایسنا، فهرست کتاب‌های منوچهر ستوده بیش از ۵۰ جلد است و کتاب‌ها و مقالات او نشانه‌ دلبستگی ژرف و عمیقش به تاریخ و پیشینه‌ فرهنگ ایرانی است.