ستاره صبح-
جناب آقای جنان صفت؛ چندی پیش حسن روحانی رئیسجمهور گفت «آدرس غلط به مردم ندهید، ریشه مشکلات واشنگتن دیسی است و باید لعن و نفرین و کینه خود را به کاخ سفید بفرستیم». به نظر شما دلیل این اظهارات رئیسجمهور درباره مشکلات اقتصادی چه بود؟
به نظر من در بررسی آنچه درباره صحبتهای اخیر رئیسجمهور مطرحشده، باید به ترفندهای سیاسی که ایشان به دلیل حضور چهلساله در عرصه سیاست آموخته، توجه شود. به این معنا که وقتی روحانی میگوید واشنگتن را لعن و نفرین کنید، منظورش این است که تحریمهای دوسال اخیر که بعد از خروج آمریکا از برجام اعمال شد، بر ساختار اقتصاد ایران که نیمقرن پابرجا بود، اثراتی گذاشته است. باید دانست که اقتصاد ایران در همه نیمقرن گذشته، بر پایه درآمد حاصل از صادرات نفت خام استوار بوده است. تمام چالشهای اقتصاد ایران در این پنج دهه نیز در درآمدی که از نفت حاصل و تبدیل به ریال میشده و حفرهها را پر میکرده، خلاصه میشود. در این فرایند به همه گروهها، اعم از سیاستمداران، کشاورزان، کارگران، کارمندان، کسبه و... به یکمیزان رانت نفتی میرسیده است؛ به این معنا که هرکدام به نحوی از عواید درآمدهای نفتی در قالب یارانههای پیدا و پنهان، معافیتهای مالیاتی و... بهرهمند میشدهاند. اکنون این ساختار برهمخورده و اثر سنگین آن بر دوش دولت روحانی افتاده است. به همین دلیل هم روحانی میگوید واشنگتن را لعنت کنید.
شما فکر میکنید این نکته که رئیسجمهور به آن اشارهکرده که آمریکا در به وجود آمدن مشکلات اقتصادی کشور ما نقش داشته، چقدر میتواند نکته درستی باشد؟
به عقیده من، اگرچه لعن و نفرین برای هیچکس و هیچ ملتی پسندیده نیست، اما آدرس مورداشاره رئیسجمهور هم چندان غلط نیست. زیرا سهم تحریمها در مشکلات به وجود آمده، بالاست. بااینحال نباید منکر سیاستهای ناکارآمد اقتصادی دولت، بهویژه در مقوله بااهمیت «کسری بودجه» شویم. به نظر میرسد سرچشمه تلاطمهای اخیر در بازارهای اقتصادی اعم از ارز، سکه، سهام، خودرو، مسکن و...، روشهای ناکارآمد در تأمین کسری بودجه است. دولت در این سالها بهجای اینکه به پساندازهای داخلی و جهانی خود متصل شود، خود را به منابع بانک مرکزی وصل کرده است و این موضوع سرچشمه برهم خوردن تعادل در بازارهاست. بهعبارتدیگر میتوان گفت سوء سیاستهای اقتصادی، بهویژه در دولت دوم حسن روحانی به این دلیل که هیچ فرمانده واحد اقتصادی ندارد، بیشتر شده است.
اگر ممکن است دراینارتباط بیشتر توضیح دهید. بههرحال در تمام جلسات اقتصادی دولت رئیسجمهور حضور دارد و این موضوعات را مدیریت میکند. آیا باید شخص دیگری مسئولیت فرماندهی اقتصادی دولت را بر عهده بگیرد؟
رئیسجمهور که باید در جلسات اقتصادی حضورداشته باشد اما ببینید، ما در اقتصاد کلان، سه عنصر داریم که باید اقتصاد را مدیریت کنند؛ رئیس سازمان برنامهوبودجه، وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی. به زبان ساده میتوان گفت اصلیترین وظیفه رئیس بانک مرکزی، حفظ ارزش پول ملی و مدیریت تورم است، رئیس سازمان برنامهوبودجه باید دخلوخرج دولت را کنترل کند و کسب درآمد هم برعهده وزیر اقتصاد است. اما این سه فرمانده اقتصادی دولت، فاقد دانش اقتصادی کافی و بهروز هستند و با یکدیگر نیز سازگاری ندارند؛ ضمن آنکه به نظر میرسد شخص حسن روحانی نیز وقت چندانی برای ایجاد سازگاری بین این سه عنصر نگذاشته و نمیگذارد. درحالیکه در دولت اول، شاهد انسجام بیشتری در تیم اقتصادی دولت بودیم؛ زیرا مدیریت امور بهنوعی به اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور سپردهشده بود و او سازگاری بیشتری بین فرماندهان اقتصادی ایجاد کرده بود. اما اکنونکه این سازگاری در تیم اقتصادی کمتر شده، چالشهای داخلی اقتصاد کشور نیز بیشتر از قبل شده است.
این روزها بازارهای اقتصادی نوسان زیادی را تجربه کردند و عموماً شاهد روند نزولی بودند؛ بهگونهای که شاخص کل بورس، قیمت ارز و قیمت سکه از میزان اوج خود فاصله گرفتند و کاهش یافتند. شما فکر میکنید چه عواملی در این افت قیمتها تأثیر داشته است؟
عوامل زیادی را در این افت قیمتها میتوان مؤثر دانست. بهطورکلی باید در نظر داشت که اقتصاد ایران از حالت اقتصاد نظری خارجشده و بیشتر تحولات آن را میتوان در چارچوب اقتصاد سیاسی تحلیل و بررسی کرد. مردم اخبار را مطالعه و بررسی میکنند و بر اساس اطلاعاتی که به دست میآورند، تصمیم میگیرند به کدام بازار وارد یا از کدامیک خارج شوند و در کدام بازار سرمایهگذاری کنند. از طرف دیگر دولت هم بهویژه در بازار ارز دست بالا را دارد و هرگاه اراده کند، برای کوتاهمدت میتواند قیمتها را باعرضه یا عدم عرضه ارز، پایین یا بالا ببرد. اما اینکه هر سه بازار سرمایه، ارز و طلا در یک مدت باهم دچار افت شوند، چندان نمیتوان گفت که بر اساس تدبیر یا برنامه خاصی صورت گرفته است؛ بلکه من بر این باور هستم که این اتفاق بهصورت تصادفی رخداده است.
چرا بازار سرمایه که در هفتهها و ماههای گذشته شاهد رشد چشمگیر بود و حتی شاخص کل تا کانال دو میلیون واحد هم رسیده بود، ناگهان با این وضعیت سقوط مواجه شد؟
از یکسو بسیاری از اقتصاددانان پیشبینی کرده بودند که رشد شگفتانگیز بازار سهام بالاخره درجایی متوقف میشود و شاخص کل بورس نزول خواهد کرد. شاید بتوان گفت بهترین توصیف درباره بازار سهام را دکتر مسعود نیلی به کاربرد و گفت «دوران سرمستی» بورس به پایان میرسد. به نظر میرسد وضعیت حاکم بر بازار بورس از حالت هیجانی خارجشده و بسیاری از سرمایهگذاران خرد که بدون استراتژی وارد این بازار شده بودند، سرمایههای خود را از بورس خارج کردهاند؛ دولت هم دیگر تمایلی به تشویق مردم به سرمایهگذاری در بورس ندارد، زیرا از عواقب بالا رفتن انتظار مردم نگران است. بنابراین وقتی روند عرضه و تقاضای بازار واقعی در بورس اتفاق نیفتاد، ارزش سهام شرکتها پایین آمد و درنتیجه شاخص کل بورس به ارزش واقعی خود نزدیک شده و میشود.
در مورد بازار ارز وضعیت چطور بود؟ چرا این بازار بعد از یک دوره صعود غیرقابلکنترل، با اندکی افت قیمتی مواجه شد؟
دلار هم به نظر میرسد به سقف قیمتی خود رسیده و بیشتر از این افزایش نخواهد یافت. زیرا کشش بازار و تقاضا برای دلار بیش از مقدار کنونی افزایش نخواهد یافت. بههرحال با توجه به کاهش سفرهای خارجی و شیوع کرونا و کاهش قدرت خرید مردم، میزان تقاضای دلار کاهشیافته است؛ ضمن آنکه دولت هم محدودیتهای شدیدی برای ثبت سفارش کالاها وضع کرده و از طرفی، به نظر میرسد کالای وارداتی با دلار 32 هزارتومانی، بعید است در داخل خریداری داشته باشد. این عوامل دستبهدست هم دادهاند تا روند صعودی قیمت ارز متوقف شود و شاهد ثبات قیمتی در بازارها باشیم.
این روزها یکی از موضوعاتی که در بین مردم شنیده میشود، بحث نتایج انتخابات ریاست جمهوری ایالاتمتحده آمریکا و تأثیر آن بر اقتصاد ایران است. پیشبینی شما از این انتخابات و آینده اقتصاد ایران چیست؟
به نظر من پیشبینی تأثیر نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ایالاتمتحده بر وضعیت آینده بازارها قدری دشوار است؛ اما با توجه به انتظار شهروندان ایرانی و وعدهها و برنامههایی که جو بایدن و حزب دموکرات برای بازگشت به برجام در صورت پیروزی در انتخابات ارائه کردهاند، به نظر میرسد در صورت پیروزی احتمالی بایدن، بازار ارز تحت تأثیر قرار گیرد و کاهشهایی در کوتاهمدت رخ دهد؛ البته باید منتظر ماند و دید واکنش مقامات تهران به این موضوع چه خواهد بود. اما در میانمدت و بلندمدت با توجه به وابستگی بازار ارز و بهطورکلی اقتصاد ایران به صادرات نفت، تغییر چشمگیری رخ نخواهد داد و در صورت پایان تحریمهای نفتی ایران، شاهد کاهش جدی نرخ دلار در کشور خواهیم بود.