ستاره صبح-
اردیبهشتماه 1381 (که اکنون درست در تقارن زمانی آن یادبود قرار داریم، بعد از گذشت 18سال) در نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران همایش یادبودی برای نجف دریابندری ترتیب داده بودند و این بنده از بختبلند خود در آن جمع حضور داشتم. سخنرانیهای ممتّع و مشبع ِ دانشمندان و بزرگانی چون استاد بهاءالدین خرمشاهی، زندهیاد دکتر علیمحمد حقشناس (زبانشناس و مترجم و فرهنگنگار بلندآوازهی ایران)، دکتر معصومی همدانی، استاد کیوان، استاد علی دهباشی، استاد عبدالله کوثری (مترجم ادبی شهیر و پرکار و ممتاز) و اسدالله امرایی (مترجم ادبی بزرگ معاصر) را به گوش جان نیوشیدم. بعد از پایان همایش، که آخرین سخنران خود ایشان بود و خیلی طنزپردازانه و صمیمانه و درعینحال دانشورانه و اندیشورانه سخن راندند، حضور دریابندری صمیمی و دوستداشتنی و بزرگ رفتم و ضمن اظهار ارادت و ابراز اینکه از خواندن ترجمههایش بهغایت متلذّذ و و متمتّع و بهرهیاب گشته و درسها آموختهام، پیشنهاد مصاحبهی کوتاهی در خصوص زندهیاد استاد محمد قاضی را به او دادم و گفتم همشهری قاضیام و زبانشناسی خواندهام و شاگرد دکتر حقشناس بودهام و هستم. ایشان با انگشت سبابهاش اشارهای به جمعیت بیشماری کرد که در همایش یادبود او بودند (که غالباً ارباب ادب و هنر و اهل بخیه بودند) و با لحنی سوزناک و از سر شوق و درد و دریغ و با قاطعیت تمام گفتند: «پسرم! قاضی هنرمندی نامکرّر و مترجمی نامکررّ و انسانی نامکرّر بود و با تمام این عالیجنابانی که اینجا میبینی، از هر جنبه، متفاوت و متمایز بود؛ مثل هیچیک از اینان نبود، قاضی نامکرّر بود در ترجمهی ادبی و در خلاقیت ادبی و در هنر انسان بودن.» بعدها همین سخنان دریابندری عزیز را همراه فرازهایی چند که همان لحظه گفتند و من یادداشت میکردم، چندین بار در یادبودهای استاد محمد قاضی در نشریات گونهگون انتشار دادهام. آری بدین صمیمیت و سادگی مصاحبه با من را درخصوص قاضی بزرگ پذیرا شدند. شباهتهای فراوان و نیز تفاوتهای وافر بین آثار و شخصیت قاضی و دریابندری وجود دارد.
شباهتهای دو استاد
1. هر دو شهرستانی بودند و در پایتخت و به تبع آن در ایران به اوج اشتهار ادبی و فرهنگی رسیدند؛ 2. هر دو محبوب و مرادِ طیفهای متعدد و گونهگون و وسیعِ ادبی، هنری، فرهنگی، روشنفکری و سیاسی معاصر بودند؛ 3. هر دو روشنفکر و دغدغهمند و متوغّل در عوالم روشنفکری بودند؛ 4. هردو خودساخته و خودآموخته بودند؛ 5. هر دو پرکار و پرثمر بودند؛ 6. هر دو از زباناصلی ترجمه میکردند و هردو بهغایت درجه و در حد اعلی مسلط بر «زبان» مبدأ و مقصد و نیز بر «ادبیات» زبان مبدأ و مقصد و نیز بر «فرهنگ» زبان مبدأ و مقصد بودند؛ 7. هر دو متوغّل و مستغرق در دریای پهناورِ ادبیات کلاسیک فارسی بودند؛ 8. هردو طنزپرداز و طنزنویس بودند؛ 9. هر دو در تشویق و تحریض و دستگیری و استعانت مستعدان به جدّ شایق و علاقهمند بودند؛ 10. هر دو مترجمان ادبی نامکرّری بودند، قاضی در ترجمهی ادبیات فرانسه و دریابندری در ترجمهی ادبیات انگلیسی.
تمایزهای دو استاد
1. دریابندری در حوزههای متعدد و متکثری ترجمه کردهاند از سیاست و ادبیات گرفته تا فلسفه و سینما و هنر و در جمیع این زمینهها تلالو و درخششی مشعشع و فروزان داشت ولی قاضی تنها در سپهر ترجمهی ادبیات داستانی کلاسیک خرامان درخشید و به میزانی کمتر در سپهر ادبیات سیاسی و ادبیات کودکان و نوجوانان؛ 2. دریابندری در روزنامهنگاری و مقالهنویسی و نقدنگاری و به ویژه در هنر شامخ ویرایش استادی سترگ بود، ولی قاضی در سرایش شعر فارسی چیره و توانا بود و نیز در بداههسرایی و گپ و گفتِ طنزپردازانه و رندانهی محفلی و ارتجالی؛ 3. دریابندری سیاسیتر بود و چند سالی پس از جریانات 28 مرداد در فضای محبس تنفسکردهبود؛ 4. دریابندری متفنّن بود و خطر میکرد و نبردگاههای نوینی را میآزمود و غالباً به طرز چشمگیری کامیاب و پیروز از گود بیرون میآمد، مثال بارز آن نگارش کتاب شاهکار «کتاب مستطاب آشپزی، از سیر تا پیاز» دردو مجلد بزرگ است که شگفتی جمیع ارباب هنر و ادب و فن را به بار آورد و این کتاب بسیار نفیس و شاذ از هر لحاظ مورد مداقه و تأمل و ارزیابی قرارگرفت حتی از منظر دانش مردمشناسی نیز از دریچهی دانش معادلگذاری و موردتجلیل و تبجیل بزرگانی چون دکتر شفیعی کدکنی و دکتر انوری و دیگران قرار گرفت؛ قاضی اما محتاط پیش میرفت و خطر نمیکرد چون هزینهاش را چند مرتبه پرداخته بود.