ستاره صبح-
حدود سه ماه تا برگزاری انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی باقیمانده است. برخی صاحبنظران سیاسی معتقدند که در میان 10 دوره پیشین، مجلس اول بهترین دوره پارلمان در چهل سال گذشته بوده است. شما چقدر با این گزاره موافق هستید؟
بسیار موافقم؛ چراکه مجلس اول موردقبول همگان بود، انتخاباتش آزاد بود و همه گروهها و جناحهای سیاسی یا به عبارتی همه گروههایی که پیش از به ثمر رسیدن انقلاب در مبارزه تلاش کرده بودند، در مجلس اول نماینده داشتند؛ درواقع با در نظر گرفتن این نکته که عمر پارلمان در ایران بیش از 110 سال است، میتوان گفت از ابتدای تاریخ مشروطه تا به امروز، انتخابات مجلس اول آزادترین انتخابات تاریخ ایران بود. البته در قانون اساسی اولیه حقوق مردم بیشتر مستتر بود و بعد از 10 سال وقتی بنای کار بر این شد که قانون اساسی اصلاح شود، بهنوعی برای حقوق مردم محدودیت ایجاد شد و اصلاحات جدید قانون اساسی، دایره آزادی عمل مردم را کمتر کرد. اتفاقاً این تغییر میتوانست تجربه اعتماد عمومی را بیشتر کند، ولی منافع ملی مردم در اصولی که اصلاح شد دیده کمرنگ شد.
به نظر شما این تغییرات اعمالشده در قانون اساسی، چه میزان در مشارکت مردم در دورههای مختلف انتخابات اثرگذار بوده است؟
پاسخ روشن است. اکنونکه انتخابات یازدهمین دوره مجلس را پیش رو داریم، هنوز معلوم نیست جریانات سیاسی در حال انجام چهکاری هستند؟ متأسفانه بعد از چهل سال از پیروزی انقلاب، احزاب در سپهر سیاسی ایران هنوز نهادینه نشدهاند. ما در کشور پارلمان داریم، ولی حزب فراگیر نداریم؛ بهعبارتدیگر در کلام حزب داریم، اما در عمل ارگان حزب نداریم. علت آن است که احزاب کشور، سازمانهای رسانهای مکتوب، دیداری و شنیداری ندارند. متأسفانه مشخص نیست که چرا در کشور نسبت به مردم بیاعتمادی وجود دارد؟ آنهم در شرایطی که همین مردم در تمام بزنگاههای تاریخی پای کشور ایستادهاند. همین حالا در شرایط تحریمها بار اصلی فشارهای اقتصادی روی دوش مردم است. کمتر از دو هفته دیگر ثبتنام نامزدهای انتخابات کلید میخورد، اما هنوز لیست احزاب مشخص نیست؛ چراکه جریانات سیاسی تکلیف خود را نمیدانند. علت آنکه شورای نگهبان در قانون اساسی پیشبینی شد، این بود که اگر وزارت کشور لیست انتخابات را میبست، به دلیل آنکه قدرت در دست دولتهاست، این شائبه ممکن بود پیش بیاید که سوگیریهای سیاسی در فرایند انتخابات دخیل هستند. در حقیقت شورای نگهبان در نظام جمهوری اسلامی تبیین شد تا هم بر فرایند انتخابات نظارت کند و هم بهعنوان یکنهاد دموکراتیک، از رأی مردم مراقبت و صیانت کند؛ اما در طول این سالها شاهد آن بودهایم که شورای نگهبان خود به یک عنصر و نهاد محدودکننده تغییر جهت داده است. وقتی فرایند تأیید صلاحیت نامزدهای انتخابات بررسی شود، مشاهده میکنیم که شبکهای در سرتاسر کشور زیر نظر شورای نگهبان فعالیت میکنند. حتی در برهههایی در انتخابات ریاست جمهوری شاهد بودیم که برخی اعضای شورای نگهبان در دفاع از کاندیداتوری یک شخص صحبت میکنند؛ درنتیجه این مسائل باعث بیاعتمادی مردم به ایننهاد میشود که در قانون اساسی پیشبینی شده است. به دنبال این اتفاق، امروز مجلسی که به فرموده امام باید در رأس امور باشد، در واقعیت در رأس امور نیست و پژواک صدای آحاد مردم که قرار بود از مجلس شنیده شود، با محدودیتهایی که در مسیر انتخاب کردن و انتخاب شدن برای رأی و نظر مردم ایجادشده، از تریبون مجلس شنیده نمیشود.
این صحبتهای شما مرا به یاد سخنان روحانی در کرمان میاندازد که گفت «دست مردم را کمی باز بگذارید تا حداقل رنگ جنس را خودشان انتخاب کنند.» رئیسجمهور چندی پیش هم در سخنرانی خود در دانشگاه تهران گفت که به دلیل نظرات و تفسیرهای شورای نگهبان، وی حتی از انجاموظیفه خود بهعنوان مجری قانون اساسی بازمانده و مجلس و قوه قضاییه به تذکرات رئیسجمهور اهمیتی نمیدهند. در این صورت آیا امیدی به صندوق رأی وجود دارد؟
جریانی در کشور از ابتدای انقلاب وجود داشته و دارد که به رأی مردم اعتقادی ندارد. این افراد در جایگاههایی حضور پیداکردهاند که حتی رأی مردم در رأس نهاد و تشکیلات مهم قوه مجریه را نیز بیاثر کرده است؛ آقای روحانی هم به همین موضوع اشاره دارند. وقتی نهادی که برای امر نظارت تشکیلشده، کارکرد خود را به دخالت تسرّی میدهد و اشخاص بهصورت سلیقهای رفتار میکنند، آنگاه در ظاهر از رعایت قانون حرف زده میشود، اما چون به قانون عمل نمیشود، اعتماد مردم سلب میشود. چهار مرجع در قانون برای تأیید صلاحیت نامزدهای انتخابات تعیینشده است؛ بااینحال برای بررسی صلاحیتها پیش روی شده و به نظر این چهار نهاد توجه نمیشود. من مواردی بهخصوص از شهرهای کوچک شنیدهام که گاهی رقبا نامههایی بدون امضا مینوشتند و گزارشهایی علیه یک کاندیدا میدادند. بهاینترتیب قدرت نهادهای انتخابی ضعیفتر میشود. مقام معظم رهبری در انتخابات سال ۱۳۹۲ گفتند حتی اگر نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارید، به خاطر ایران بیایید رأی بدهید. این جمله مهم و تاریخی بود، اما آنهایی که باید معنای این پیام را درک میکردند، درک نکردند. عدهای روشهایی را اتخاذ کردهاند که اعتبار رأی مردم را به حد نازل رسانده است؛ درنتیجه روسای جمهور که شخص اول اجرایی کشور و مسئول اجرای قانون اساسی بودهاند، بهخصوص در دولتهای دوم خود تضعیف شدهاند و حتی در انتخاب اعضای کابینه نیز تحتفشار عدهای قرار میگیرند؛ انگار وظیفه عدهای ناکارآمد نشان دادن دولتهاست. همین موجب شده که بهجز آقای خاتمی که سازمان فکری ایشان همچنان وجود دارد، روسای جمهور پیشین ما هیچکدام پس از پایان مسئولیت خود نتوانند تشکیلدهنده یک جریان و سازمان باشند، درحالیکه این روسای جمهور به پشتوانه همراهی مردم و تجارب ارزشمندی که دارند، سرمایه اجتماعی کشور به شمار میروند. بیمهنامه ایران و نظام جمهوری اسلامی، مردم هستند. مردم هم میخواهند مطالبات خود را از تریبون مجلس بشنوند. این نکته حائز اهمیت است که از ۱۴ فصل کلی قانون اساسی، یکفصل (فصل ۷) که شامل 7 اصل است، به مبحث مهم شوراها پرداخته است؛ این بدان معناست که جریان اعمال قانون از پایین به بالا است. اگر اجازه بدهند همه جریانهای سیاسی در چارچوب قانون اساسی باید بتوانند در انتخابات شرکت کنند. نکتهای که نباید از خاطر برد آن است که مردم ایران خادمان و غیرخادمان به خود و کشور را میشناسند و هوشمندانه نظر خود را از طریق صندوق رأی اعمال خواهند کرد.
شما که در دورههای پنجم و ششم مجلس نماینده مردم بودید، عملکرد مجلس در آن دو دوره و دورههای بعد را چطور ارزیابی میکنید؟
من معتقدم بعد از مجلس اول، مجلس پنجم مجلسی متعادلتر و اصطلاحاٌ پارلمانیتر بود. فراکسیون اکثریت وظایف خود را انجام میداد، فراکسیون اقلیت نیز کار خود را دنبال میکرد و درمجموع رفتاری حرفهای در جریان بود؛ درنتیجه در تصمیمات ملی، هیئترئیسه و رئیس مجلس پای منافع ملی بودند و بعدها شاهد بودیم که برنامه سوم توسعه موفقتر از سایر برنامهها بود. معمولاً اقلیت متعادلکننده فضای مجلس و ناظر بر رفتار اکثریت است؛ اقلیت مجلس پنجم پویا و فعال بودند. وقتی ترکیب مجلس ششم برعکس شد و جای اقلیت و اکثریت تغییر کرد، اعضای فراکسیون اقلیت که از یک جریان خاص بودند که معمولاً موردنقد قرار نمیگیرد، وظایف خود را بهعنوان فراکسیون اقلیت در مجلس ایفا نکردند؛ زیرا برنامهای نداشتند و بهنوعی به خارج از مجلس رفتند. ایکاش آستانه تحمل و نگاه درازمدت به مسائل در فرهنگ ما تقویت میشد. من با تجربه دو دوره مجلس، بر این عقیدهام که امروز مجلس در رأس امور نیست و کارکرد سابق خود را ندارد. وقتی مجلس با چنین رویکردی تشکیل شود، به دنبال آن دولت نیز تضعیف میشود. اگر این دو نهاد قوی باشند، میتوانند قوه قضاییه را تقویت کنند، زیرا مجلس و دولت قوی میتوانند علتهای فسادزا را از بین ببرند. در نظام جمهوری اسلامی زنان و مردان فرهیخته، قدرتمند، توانا و مردمی وجود دارند که میتوانند خود را در معرض رأی مردم قرار بدهند و بهعنوان نماینده از حقوق ملت دفاع کنند که لازم است فرصت حضور آنان در انتخابات فراهم شود.
اخیراً برخی چهرههای سیاسی بهتبع از اظهارات رئیسجمهور از اهمیت «همهپرسی» سخن میگویند. آیا در شرایط فعلی، میتوان گفت انتخابات نوعی رفراندوم است یا لزوماً باید رفراندوم سازوکار مخصوص به خود را داشته باشد؟
انتخابات، رفراندوم نیست. مردم در انتخابات برای چهار سال به فرد یا گروهی رأی میدهند که نماینده نظرات و سلایق آنان باشند؛ ولی رفراندوم چیز دیگری است. موضوع «همهپرسی» در قانون اساسی پیشبینی شده و در صورت لزوم میتوان به آن رجوع کرد، ولی عدهای به برخی واژهها حساسیت دارند و زمانی که سخن از رفراندوم به میان میآید، فضایی ایجاد میکنند که انگار خلاف قانون است. مطلب ساده است؛ وقتی جناحهای سیاسی نمیتوانند موضوعی را به نتیجه برسانند، باید به مردم رجوع کنند چون مردم صاحبان کشور هستند. بر اساس اصل 59 قانون اساسی یکی از مراجعی که میتواند موضوعی را به رفراندوم بگذارد، مجلس است؛ به همین دلیل اجازه نمیدهند مجلس قدرتمند باشد، چون مجلس قدرتمند در مواردی که لازم بداند به رأی مردم رجوع خواهد کرد. نباید فراموش کرد که مردم در مقاطع مهم تاریخی به سرنوشت خود حساس بودهاند و پایکار آمدهاند. برای مثال مردم در انتخابات دوره پنجم شوراهای شهر ساعتها در صف ایستادند و سه برابر بیشتر از ادوار قبل رأی دادند؛ نفر آخر لیست امید هم نیم میلیون رأی بیشتر نسبت به نفر اول لیست رقیب در دوره پیشین خود دارد. این نشان میدهد که مردم آگاهاند و همهچیز را بهخوبی تشخیص میدهند. اما عدهای شرایط را برای اعمالنظر مردم سخت میکنند، چون عدم حضور گسترده مردم پای صندوق رأی، شانس آنها را برای پیروز شدن از بین میبرد.
شما در صحبتهای خود به این موضوع اشاره کردید که فرایند اعمالنظر مردم در کشور از پایین به بالاست. اما عدهای از فعالان سیاسی معتقدند که طرح «سرا» که شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان برای انتخاب کاندیداها در پیشگرفته از بالا به پایین است. در این خصوص چه نظری دارید؟
در ارتباط با فرایند تبادلنظر و مشورت در سطح میان احزاب اصلاحطلب دو نظر و دیدگاه وجود دارد. عدهای معتقدند که «شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان» یک ظرفیت است و این ظرفیت با تمام سختیها به وجود آمده است؛ درنتیجه باید از این ظرفیت استفاده کرد و در همین چارچوب نقاط ضعف و قوت، اشکالات، نظرات و پیشنهادهای لازم درمورد عملکرد اصلاحطلبان در دولت، مجلس و شوراها بررسی و ارائه شود. عدهای نیز بر این نظرند که شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان در دورههای اخیر عملکرد قابل قبولی نداشته است. اگر بر عملکرد نمایندگانی که به شوراها و مجلس فرستاده است بیشتر و دقیقتر نظارت میکرد، کارکردش روانتر و جدیتر میشد. در ارتباط با طرح «سرا» نیز پیشنهادهایی از سوی احزاب ارائه و مصوب شده است و ما هم منتظر هستیم تا ببینیم در این مقطع زمانی کوتاه تا انتخابات اسفندماه، باوجود ایرادها و اشکالات چطور میتوان آن را اجرا کرد.
پیشبینی شما از میزان مشارکت مردم در انتخابات پیش رو چیست؟
من اهل پیشبینی نیستم؛ اما آنچه مشاهده میکنم این است که با توجه به شرایط موجود کشور، مردم ناراضی هستند و اگر در همچنان بر پاشنه فعلی بچرخد، ممکن است در انتخابات حضور حداکثری نداشته باشند؛ اما اگر شرایط در انتخابات بهگونهای باشد که مردم نامزدها را بشناسند، به آنان اطمینان داشته باشند و به شنیده شدن صدای خود امیدوار باشند، حتماً مثل همیشه پرشور در انتخابات مشارکت میکنند.