ستاره صبح-اسرائیل و حزبالله، سازمان مستقر در لبنان، از سال 2006 بهطور ضمنی از آتشبس بین یکدیگر حمایت کردهاند. اسرائیل از حملات قابلتوجه در لبنان خودداری و حزبالله آزار و اذیت خود در مرز اسرائیل و لبنان را کاهش داده و در حملات راکتی علیه اسرائیل هم پیشگام نشده است. درگیری مجدد برای هر دو خطراتی به همراه دارد. حتی اگر گنبد آهنین ضد موشکی اسرائیل نافی آسیبهای اقتصادی یک رویارویی باشد، یک کارزار گسترده در مقیاس بزرگ به قیمت خون انسانها تمام خواهد شد. در سال 2014 نخستوزیر بنیامین نتانیاهو با ترس از واکنش عمومی در برابر تلفات زیاد به حمله تاکتیکی در غزه اکتفا کرد. امروزه، مسلماً نگرانیهای مشابهی در تجدید هرگونه برخورد وجود دارد. از طرف دیگر، حزبالله توانسته است از جنگ داخلی 8 ساله سوریه پیروز بیرون آید؛ و همچنین توانسته است جنگجویان جدیدی را در جنوب سوریه جذب نماید، کارخانههای جدید موشکی را ایجاد و منابع تازهای از مهمات جنگی را دریافت نماید؛ اما یک جنگ فوری هنوز هم پرهزینه خواهد بود. بااینوجود، گنبد آهنین اسرائیل تعادل استراتژیک را اصلاحکرده است. بااینحال، جنگ دیگری در پیش خواهد بود - اگرنه اکنون، در آینده اجتنابناپذیر خواهد بود. پیمان حزبالله با ایران چنین کارزاری را در پیش رو میگذارد. برای پیدا کردن منبع واقعی تنش در مرزهای شمالی اسرائیل، باید به شرق نگاه کرد. حاکمان مذهبی تهران نیز قصد دارند تا رهبری جهان اسلام را به دستگیرند؛ اما تلاش ایران برای سلطه اولیه بر خاور نزدیک نیازمند دستیابی به اهداف متعدد است. ابتدا باید پادشاهیهای خلیجفارس در همسایگی عربستان سعودی را شکست دهد، سلسله هاشمی در اردن را تضعیف نماید و بهطور مشابه با نو امپریالیستهای ترکیه مقابله یا با آنها همکاری کند، همه اینها در شرایطی است که بتواند همچنان از حمایت روسیه برخوردار باشد. آمریکا و اسرائیل، شیطانهای «بزرگ» و «کوچک» بزرگترین دشمنان ایران هستند. درک تهدیدی که هر یک از آنها برای این کشور به وجود آوردهاند. ایران سوریه را از یک متحد استراتژیک به یک دولت اقماری واقعی تبدیل کرده است. رئیسجمهور سوریه، بشار اسد، جان خود را مدیون حزبالله و سپاه قدس، نیروهای عملیات ویژه ایران میداند. نیروی هوایی روسیه بهطور قاطع ورق را به نفع اسد برگرداند، اما مداخله ایران در چهار سال اول جنگ، بقای وی را تضمین نمود. ایران اکنون یک کریدور زمینی از کرمانشاه تا لاذقیه و بیروت ایجاد کرده است، تهران را به مدیترانه شرقی وصل میکند. تصادفی نیست که ایران این دستاوردها را بین سالهای 2015 تا 2017 هنگامیکه توافق هستهای برجام JCPOA انعطافپذیری اقتصادی و سیاسی بیشتری به آن بخشید، تحکیم نمود. حمله اخیر ایران به تولید نفت عربستان سعودی نشان از پیچیدگی و وسعت تواناییهای ایران دارد. ایران برای اجرای این حمله از هواپیماهای بدون سرنشین ابابیل Ababil 2 و موشکهای کروز قدس یک Quds-1 استفاده کرد که یکی از شکستهای اطلاعاتی ایالاتمتحده بعد از 11 سپتامبر است. درگیری بعدی با حزبالله سه گزینه گسترده ارائه میدهد. اول، حمله به حزبالله در لبنان. این امر مستلزم یک حضور زمینی بزرگ اسرائیلی است و هیچ تضمینی برای موفقیت ندارد. فواید بلندمدت هر چیزی کمتر از پیروزی کامل، آشکار نیست. دوم، حمله به مواضع ایران در لبنان، سوریه و عراق و از بین بردن زیرساختهایی که تهران طی یک دهه گذشته ساخته است. این امر به هماهنگی و ظرفیت نظامی بیشتری نیاز خواهد داشت ، نیروی دفاعی اسرائیل نیاز به انجام یک کارزار گسترده و چندمرحلهای دارد که عمدتاً در هوا علیه اهداف ایران و احتمالاً سوریه و لبنان قرار دارد. اسرائیل باید بیندیشد که آیا روسیه اجازه چنین اقداماتی را میدهد و بر این اساس هزینهها و مزایا را نیز ارزیابی کند. بااینوجود، درحالیکه گزینه دوم مزایایی را ارائه میدهد، فقط زمان برای اسرائیل خریداری میکند. گزینه سوم، ضربه زدن مستقیم به ایران و فلج کردن برنامه هستهای آن، بلندپروازانهترین، پر ریسک ترین گزینه به شمار میرود.
ایالاتمتحده شبکهای از پایگاههای خاورمیانه و اروپا را در اختیار دارد که از آن اماکن میتواند نیروهای زمینی و هوایی خود را در هر نقطه از منطقه متمرکز کند. هریک از ناوهای هواپیمابر آمریکایی در خلیجفارس یا مدیترانه شرقی توانایی ایران در فعالیت آزادانه در سوریه و عراق یا بستن تنگه هرمز و تحتفشار قراردادن متحدین ایالاتمتحده در آسیا را پیچیده میکند. علاوه بر این، فشارهای دیپلماتیک، مالی و تجاری ایالاتمتحده، باوجود آسیبهایی که برجام و پیامدهای آن بر ایران تحریمهای آمریکا وارد کرده است، میتواند بر اقتصاد ایران لطمه بزند. ایران حملات هوایی علیه اهداف ایران در لبنان، سوریه و عراق انجام داده است که آخری با رضایت روسیه همراه بوده است. ایران امیدوار است که از حزبالله برای جلبتوجه اسرائیل و آمریکا استفاده و آنها را به جنگهای طولانیمدت زمینی بکشاند. حزبالله، مانند حماس تحت حمایت ایران، تهدیدی است كه اسرائیل نمیتواند از آن چشمپوشی كند. ایران با قراردادن اسرائیل در خط دفاعی، یکدست آزاد برای تحکیم کنترل خود بر سوریه و عراق و تحتفشار قراردادن آمریکا و متحدان عرب خود به دست میآورد. مهمتر از همه، ایران میتواند زیرساختهای هستهای خود را گسترش داده و سامانههای پرتاب آن را به بهترین وجهی به انجام برساند. ايران نيازي به در هم شکستن فوری طرف مقابل نداشته ترجیح میدهد موقعیت منطقهای خود را با استفاده از قابلیتهای غیرمنظم و گروههای اقماری خود تحکیم بخشد درعینحالی که از مواجهه مستقیم با ایالاتمتحده و اسرائیل تا حد امکان اجتناب میورزد. ایران میتواند مراکز جمعیتی در ساحل اسرائیل را از بین ببرد. ضد حمله اسرائیل بعید است که بتواند ایران را مهار کند ، نه زیرا ایران «پیچیده» عمل میکند. جمهوری اسلامی 2 درصد از جمعیت خود را در جنگ ایران و عراق از دست داد؛ که در جنگی جدید این ارقام ممکن است بیشتر شود. موقعیتهایی وجود دارد که به نظر میرسد، ایران در مورد غیرقابل تصورها نیز بیندیشد. با توجه به این احتمال، اسرائیل و آمریکا باید درک خود را درباره حزبالله اصلاح کنند: این یک تهدید اصلی نیست بلکه وسیلهای برای رسیدن به هدف گستردهتر میباشد.
22 اکتبر 2019
تارنمای«هیل» یکی از رسانههای نزدیک به محافل صهیونیستی در
ایالاتمتحده
برگردان: شهدی
Asghar.shahdi@gmail.com