ستاره صبح-اگر ساختن را در حوزه معماری و شهرسازی پیش از هر چیزی به معنای «محدود کردن» یعنی جدا کردن بخشی از زمین بهگونهای مجزا از باقی محیط اطرافش در نظر بگیریم، آنگاه عمل ما در این حوزه، به معنای محدود کردن محیط باهدف جدا ساختن داخل از خارج تعریف میشود؛ یعنی هر مکان شهری بهواسطه محدودهاش تعریف و متمایز میشود. میدانیم هر محدوده شهری در کنار محدودهای دیگری معنی پیدا میکند و شهر پر است از محدودههایی که در مقیاسهای مختلف قابلبررسی هستند؛ مانند ارتباط میان دو بنا، دو محله و همچنین دو منطقه شهری. روابط میان محدودهها از دو جنبه قابلبررسی هستند؛ جدایی و پیوند. اساساً یک محدوده شهری همزمان به جدایی و پیوند با محدودههای مجاورش نیاز دارد.
جدایی یک محدوده از محدوده مجاورش نهتنها بد نیست، بلکه شرط امنیت و هویت یک مکان است و این تمایز در کنار ارتباط همزمانش معنا پیدا میکند. این مسئله در معماری و شهرسازی گذشته ایران، به سبب آهنگ رشد متناسب و هماهنگ در میان امور مختلف موضوعی حلشده و کاملاً ملموس بود. به عبارتی در معماری و شهرسازی گذشته ایران یکپارچگی و پیوند با رعایت کامل تمایزات میان اجزای یک شهر دیده میشد و شهر دیروز مانند یک لحاف چهلتکه، اجزایش بهطور مجزا در کنار هم دوخته و چسبیده نشده بود. در معماری و شهرسازی گذشته ایران هر بنا و هر محله بهمثابه یک محدوده در کنار سایر محدودههای همجوارش منجر به ایجاد کلیتی منسجم میشد؛ کلیتی که به تعبیر «کریستوفر الکساندر»، پدیده آورنده مجموعه کتابهای «سرشت نظم»، شرط حیاط یک پدیده است. به عبارتی شهر دیروز مانند یک ساعت بزرگ از هزاران چرخدنده تشکیلشده و حضور هر چرخدنده در کنار سایر چرخدندهها باعث معنا بخشی به شهر میشده است. در غیر این صورت اگر هر چرخدنده میخواست مجزا از سایر اجزا عمل کند، آنگاه مانعی بر سر راه فهم «کلیت» یعنی زمان میشد. حال با نگاه به دیروز، دو طرز تلقی برای فهم «جز» و «کل» در شهرهای امروزی میتوان احصا کرد؛ یک-شهر را بهمثابه یک «کلیت» منسجم و یکپارچه در نظر بگیریم بهنحویکه هر جز در آنهم شخصیتی مستقل داشته باشد و هم وابسته یعنی «انفصال و اتصال» را بهطور همزمان در کنار هم داشته باشیم. از سوی دیگر، شهر امروزی را میتوان جمع جبری اجزایی مجزا از یکدیگر نیز در نظر گرفت که هر محدوده بهعنوان یک جز متمایز، در پی سوداگری خود باشد و کاری به محدودههای مجاورش نداشته باشد. انتخاب اینکه نگاه ما به تحقق شهر ذیل کدامیک از این طرز تلقیها در حال پیشروی است روی اصلی سخن این نوشتار است. نکته قابلتوجه همینجاست که ایجاد یک محدوده در شهرهای امروز برخلاف نگاه دیروزی، صرفاً دامن زدن به مفهوم «جدایی» شده است؛ به عبارتی تلاش برای «پیوند و جدایی» همزمان که اساس قوام یافتن فهم کلیتی به نام شهر میشود، ذیل نگاه ظاهرجویانه و سطحی به مسئله «محدودههای شهری» به محاق رفته است. «جدایی و پیوند» را میتوان در ارتباط میان دو ساختمان (تک بنا) یا لبهی یک مجموعه مسکونی با خیابانهای مجاورش و حتی حریم یک دانشگاه و یا یک پارک درونشهری در نسبت با شهر و محله موردبررسی و بازنگری قرار دارد. با اندکی تأمل درمییابیم که شهر امروز با سرعت چشمگیری خواسته یا ناخواسته با ایجاد مرزهایی خشک، بیروح و تعریف لبههای سخت، یک محدوده را منزوی، جدا و ایزوله از همسایگانش جلوه میدهد. نتیجه این طرز تلقی از یک شهر چیزی جز شهری با جزایری متعدد و مستقل از هم نخواهد بود. تجارب شهرهایی همچون کپنهاگ در دانمارک نشان میدهد که پیوند و جدایی توأمان از طریق تبیین درست ارتباط بیرون و درون در نظام ساختوساز برقرار میشود؛ یعنی بیش از پنج دهه است که توجه ویژه به فضای میان ساختمانها در دستور کار کلانشهرهای دنیا قرارگرفته است؛ ازجمله این تلاشهای ارزشمند میتوان به مطالعات همهجانبه «یان گل» در کتاب «زندگی در فضای میان ساختمانها» اشاره داشت. پس این دغدغه یک امر نوظهور نیست و سالهای متمادی است که نظر پژوهشگران و متخصصینی را از سراسر دنیا به خود واداشته است.
لینک کوتاه:
http://www.setaresobh.ir/fa/news/detail/103293