تقی آزاد ارمکی، عضو هیأت علمی دانشگاه تهران، به خبرنگار جماران گفت: من در علوم اجتماعی حداقل 12 نفر آدم میشناسم که مورد حذف، بازنشستگی و اخراج قرار گرفتهاند. ولی شاید هشت نفر آنها کلا رفتهاند و چهار نفر آنها هم دارند میچرخند و هنوز بلاتکلیف هستند که درس داشته باشند یا نداشته باشند و حقوقشان را بدهند یا ندهند. دیگر امکان بازگشت آنها نیست چون حکم بازنشستگی زدهاند و سازمان بازنشستگی هم حکم آنها را امضا کرده و همه کارهای اداری آنها انجام شده است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران با تأکید بر اینکه در دولت سیزدهم دانشمندی و دانشگاه به سخره گرفته شد، گفت: امیدی برای تغییر وجود دارد و حداقلش این است که ظاهرا خطاهای رادیکال اتفاق نمیافتد ولی پنهان دارد صورت میگیرد. من نمیدانم چرا سیستم دارد در مورد یکی از اصلیترین جاها مماشات میکند؟ رئیس دانشگاه در ایران از وزارت علوم مهمتر است و او دارد ترکتازی میکند و دوره سیاه را در این دانشگاه تعمیق میبخشد. یعنی بدترین سیاستها در دانشگاه تهران دارد اتفاق میافتد؛ به واسطه ضعیفترین استاد و کسی که غیر متخصصترین آدم دانشگاه تهران است و متأسفانه تخصص کافی ندارد.
در دولت سیزدهم بدترین شکل این قصه اتفاق افتاده است. از میان مجموعه استادان، ضعیفترین فرد برای رئیس دانشگاه انتخاب شد؛ کسی که در حاشیه بود و تخصصش هم حاشیه بود. یعنی من به عنوان یک معلم و کسی که دارد در حوزه علوم اجتماعی کار میکند، مدعی هستم که یکی دو تا رشته در علوم اجتماعی رشته نیستند و اینها بیشتر فن هستند. مثلا مدیریت یک حوزه آکادمیک به معنای جدی نیست و بیشتر به عنوان مجموعهای از فنون برای ساماندهی و کار بوروکراتیک است.
ضعیفترین آدمی که وجود دارد به عنوان رئیس دانشگاه انتخاب میشود. به همین دلیل دانشمندی و دانشگاه به سخره گرفته شد. در دوره ریاست آقای دکتر مقیمی، دانشگاه تهران به یکی از بخشهای حوزه سیاسی تبدیل شد و فضایش سیاسی، اداری، و امنیتی شد. چیزی که الآن در کل دانشگاه حاکمیت دارد، حوزه امنیت، حراست و دوربینهایی است که همه جا طراحی شده و گذاشتهاند؛ از در ورودی دانشکدهها تا آخر آنها دوربین گذاشته شده است. بعد اینها مانیتور میشود و یک فضای کاملا امنیتی بر دانشجو، استاد و کارمند حاکم شد و کمتر هم ما میبینیم که مثلا حوزه دانش، دانشمندی و نقد و بررسی در دانشگاه وجود داشته باشد. اخراج یا بازنشستگی خیلی از استادها شد که با شیوههای مختلف بهترین استادهای دانشگاه به بازنشستگی دعوت شدند و یا به گونهای رفتار شد که آنها را به بازنشستگی مجبور کردند. رئیس دانشگاه میگفت بازنشسته نداشتهایم، ولی حداقل در دانشکده علوم اجتماعی نگاه کنیم که بسیاری را غیر مستقیم تشویق و شرایطی فراهم کردند که استاد مجبور شد به سمت بازنشستگی برود؛ کسانی که تازه حالا به بلوغ و عقل کافی رسیدهاند و میتوانستند مؤثر واقع شوند. در رشته مردمشناسی، جامعهشناسی، جمعیتشناسی، سیاستگذاری اجتماعی و مطالعات فرهنگی که رشتههای مهم علوم اجتماعی در ایران هست، طوری سیاستگذاری شد که برگزیدگان و سرآمدان اینها بازنشسته شدند، به حاشیه رفتند و یک ضعف پنهان عجیب و غریبی بر دانشگاه مستولی شده است.